اين ادعا كه دولت جمهوري اسلامي را دولتي غيرفارس نشان دهند ادعائي پان ايرانيستي است.
برخي از منابع فارسي - در حاليكه به جز تعداد انگشت شماري، تقريبا هيچ تركي در ميان رهبران، سران و مسئولين و مواضع كليدي و درجه اول حتي درجه دوم كشوري و نظامي جمهوري اسلامي ايران وجود ندارد- ادعا مي كنند: "بيش از نيمي از زمامداران حکومت، به ويژه رهبر و ولي فقيه زبان مادريشان ترک است و از اهالي يکي از مناطق آذري زبانند". (نشريه شهروند- وقتي که سوسک سخن ميگويد - منصور کوشان). اين دزاينفورماسيون و تبليغات دروغين آنچنان موثر بوده كه برخي از تركان نيز ادعاي ترك بودن رهبر جهموري اسلامي و غيرفارس بودن دولت ايران را باور كرده اند.
و اين در حالي است كه بيش از ۹۵ درصد کابینه دولت در دست فارسها است، ریاست هر سه قوه ایران فارس است، سياستهاي كلام اقتصادي دولت ايران٬ مانند سياستهاي كلان امنيت و فرهنگ و هويت ملي آن٬ منحصرا در تسلط قوميت فارس كشور است و افزون بر ۹۰ درصد شرکت های دولتی در مناطق فارس نشین قرار دارد.
علاوه بر رهبر كه فارس و خراساني است، همه اعضاي بيت رهبري، شوراي عالي امنيت ملي، فرماندهان عاليرتبه سپاه پاسداران، بسيج، ارتش و نيروهاي انتظامي، روسا و اكثريت مطلق اعضاي مجلس خبرگان، شوراي نگهبان، مجمع تشخيص مصلحت نظام، مجلس شورا، روساي سه قوه مجريه، قضائيه و مقننه، رئيس جمهور، اعضاي هيئت وزرا به ويژه وزارتخانه هاي كليدي كشور، خارجه، اطلاعات، آموزش و پرورش و .... سفرا و نمايندگيهاي خارج از كشور، صدا و سيما، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، فرهنگستانهاي گوناگون زبان، هنر، ....، سازمان ميراث فرهنگي، روساي دانشگاهها، دادگاه انقلاب، دادگاه ويژه روحانيت، حوزه هاي علميه، .... همه و همه فارس هستند.
قانون اساسي ايران صرفا به زبان فارسي نگاشته شده و منحصرا زبان فارسي را رسمي و مشترك اعلام كرده است، در اين قانون تنها از قوم فارس و زبان وي نام برده شده و كوچكترين ذكري از ديگر ملل ساكن در ايران كه اكثريت مردم ايران را تشكيل مي دهند و با نام در ميان نيست، حقوق ملي آنها نيز رسما انكار شده است
تمام اسناد رسمي دولت جمهوري اسلامي از نشر قانون اساسي گرفته تا چاپ اسكناس و شناسنامه و پاسپورت صرفا به زبان قوم فارس است. زبان فارسي تنها زبان مجاز در نظام آموزشي از مهد كودكها گرفته تا دانشگاهها و در عرصه ها و موسسات سياسي، نظامي، اداري و اقتصادي و هنري و رسانه اي و علمي جمهوري اسلامي ايران است.
در جمهوري اسلامي تنها مذهب رسمي، مذهب شيعه امامي فارسي است و رهبران و روساي جمهور و ... صرفا از ميان معتقدين به اين مذهب فارسي انتخاب مي گردند.
سياست خارجي دولت ايران صرفا بر اساس منافع ملي قوم فارس و بويژه بر عليه منافع ملي دو ملت ترك و عرب ساكن در ايران شكل گرفته است.
تفسير رسمي دولت ايران از تاريخ و هويت مردمان ساكن در ايران، تفسير قوميتگرايان افراطي فارس و بر اساس تاريخ و هويت قوم فارس است....
رتوريك اقتصاد ايران دست تركهاست: در زمينه اقتصادي نيز وضعيت چنين است. حتي اگر بنا به ادعاهاي بي پايه قوميتگرايان افراطي فارس، همه بازار سنتي ايران دست تركها باشد- كه نيست- سياستهاي كلان اقتصادي دولت ايران در هيچ زمينه اي توسط تركها٬ چه برسد با در نظر گرفتن مثلا مصالح و منافع خلق ترك و يا مناطق ترك نشين ايران- تعيين نميشود.
از منطقه بندي اقتصادي٬ كشور و تقسيم بندي مرزهاي استاني تا استخراج منابع زيرزميني٬ از نفت عربستان ايران تا روابط فينانس و بانكداري و بيمه و گردش پولي٬ از سرمايه گذاري شركتها و دولتهاي خارجي٬ از اولويتهاي فراملي مانند پخش فرودگاههاي بين المللي٬ بنادر٬ راه آهن و ..... از گمركات و مناطق آزاد تا سياستهاي صادرات و واردات از مسائل كارگري تا سياستهاي كشاورزي و دامپروري و عشاير و فراورده هاي غير نفتي و خريدهاي نجومي نظامي و تسليحات و ... همه اينها توسط بوروكراتهاي با منسوبيت ملي فارس (همه از مربع مشهد-كرمان-اصفهان-تهران) تعيين و هدايت ميشوند و احدي تصميم گير از ملل ايراني غيرفارس و در اين بين تركها - چه برسد با هويت ملي خود و با در نظر گرفتن منافع گروه ملي خود- در اين عرصه ها حضور ندارد.
بنابراين دولت جمهوري اسلامي ايران، حتي با وجود عده اي انگشت شمار دولتمرد دون پايه غيرفارس در آن- كه شما آنها نيز روز بروز كمتر مي شود، به لحاظ هويت و جهت گيري ملي خود، دولتي خالصا فارس است. در تعين و سياستگذاريهاي كلان دولت ايران٬ احدي غير فارس حضور ندارد. و اگر افراد منسوب به مليتهاي غيرفارس ايراني در رده هاي بالاي حكومتي هم باشند اينها همه در عرصه هاي اجرائي اند و نه در عرصه هاي سياستگذاريهاي امنيت و هويت ملي كلان و در ثاني اينها به شرط دشمني و نفي و انكار هويت تركي و عربي و كردي و خود به عنوان هويتي ملي در آنجا هستند.
مسئله موجود در ايران ربطي به مليت اين شخص و يا آن شخصيت ندارد. آنچه كه نقد ميشود مليت اين و يا آن شخص و شخصيت نيست. مسئله سياست رسمي دولت ايران در باره ايدئولوژي آرياپرستي، فارس محوري، استعمار فارسي، آريا سازي و فارس ساختن مردم ايران است. حالا از ايرانيان فارس و ترك و عرب و كرد و گيلك و تبري و لر و... ميتوانند كه حامي اين انديشه ضدانساني و ارتجاعي باشند. آنچه نقد ميشود اين انديشه است، نه صاحبان آنها و مليتشان. زبان مادري مجريان و مزدوران اين دولت مهم نيست٬ زباني كه قانون اساسي و مجمع تشخيص مصلحت نظامش به عنوان زبان ملي قبول مي كنند مهم است، راسيسم، استعمار و فاشيسم فارسي در ايران مشكل اصلي است٬ نوع اسلامي و يا آريائي و پان ايرانيستي و حزب كمونيست كارگري و جمهوري خواهاني آن فرع مساله است. ترك زبان بودن عمال و عمله هاي رژيم اصلا مهم نيست٬ مهم سياست ملي كلان دولتي است كه آن ترك زبان مزدور و عمله آن است و آن سياست٬ در ايران عبارت است از نئوفاشيسم و استعمار فارسي و راسيسم آريائي كه علاوه بر بسياري از ايرانيان فارس٬ عده اي ناآگاه و يا لمپن و خودفروخته از ترك و كرد و لر و عرب هم در خدمت اويند.
دولت ايران بر مبناي نژادپرستي آريائي و شونيسم ملي فارسي شكل گرفته است٬ براي پيشبرد و اجراي اين سياستهاي ضد انساني خود٬ بسياري از ايرانيان منسوب به همين مليتهاي قرباني و آسيميله شده را به عنوان عمله و آلت بكار ميبرد. در تحليل نهايي همه عمله و كارگزاران ترك و عرب و كرد و لر و گيلك و مازني و بلوچ و ٬.. دو رژيم نژادپرست و فاشيست پهلوي و جمهوري اسلامي٬ مهره اي از نظام و ماشين نژادپرستي آريائي و فاشيسم فارسي اند٬ گيرم كه حتي كلمه اي فارسي نيز ندانند. افراد منسوب به مليتهاي غيرفارس ايران در خدمت دستگاه راسيتي و شونيستي دولتي٬ اگر كه از قبيل پاسداران و .... كم رتبه باشند همه قرباني سياستهاي نژادپرستانه و اسيميلاسيونيست اند. و اگر در رده هاي بالا باشند مانند اردبيلي و موسوي و خلخالي٬ ..... مزدور راسيسم آريائي و شونيسم فارسي و شريك جرم و از مسئولين اين سياستها بر عليه ملل ايراني اند.
علي رغم وجود افرادي از ملل ايراني در دستگاه رژيم٬ هيچكدام از ملل ايراني غيرفارس و بويژه دو خلق ترك و عرب به عنوان يك گروه ملي٬ از بابت سياستهاي راسيستي و شونيستي دولتي در صندلي اتهام قرار ندارند٬ چرا كه اينها هدف اصلي همين سياستهاي انكار و امحا هستند. اما قوم فارس به عنوان يك گروه ملي٬ از آنجائيكه سياستهاي راسيستي و شونيستي دولت به نام نژاد و فرهنگ و زبان و هويت و خط و .فارسي پياده ميشود٬ در صورت ادامه سكوت خود٬ شريك و از مسئولين اين فجايع دولتي فاشيستي شمرده خواهند شد
برخي از منابع فارسي - در حاليكه به جز تعداد انگشت شماري، تقريبا هيچ تركي در ميان رهبران، سران و مسئولين و مواضع كليدي و درجه اول حتي درجه دوم كشوري و نظامي جمهوري اسلامي ايران وجود ندارد- ادعا مي كنند: "بيش از نيمي از زمامداران حکومت، به ويژه رهبر و ولي فقيه زبان مادريشان ترک است و از اهالي يکي از مناطق آذري زبانند". (نشريه شهروند- وقتي که سوسک سخن ميگويد - منصور کوشان). اين دزاينفورماسيون و تبليغات دروغين آنچنان موثر بوده كه برخي از تركان نيز ادعاي ترك بودن رهبر جهموري اسلامي و غيرفارس بودن دولت ايران را باور كرده اند.
و اين در حالي است كه بيش از ۹۵ درصد کابینه دولت در دست فارسها است، ریاست هر سه قوه ایران فارس است، سياستهاي كلام اقتصادي دولت ايران٬ مانند سياستهاي كلان امنيت و فرهنگ و هويت ملي آن٬ منحصرا در تسلط قوميت فارس كشور است و افزون بر ۹۰ درصد شرکت های دولتی در مناطق فارس نشین قرار دارد.
علاوه بر رهبر كه فارس و خراساني است، همه اعضاي بيت رهبري، شوراي عالي امنيت ملي، فرماندهان عاليرتبه سپاه پاسداران، بسيج، ارتش و نيروهاي انتظامي، روسا و اكثريت مطلق اعضاي مجلس خبرگان، شوراي نگهبان، مجمع تشخيص مصلحت نظام، مجلس شورا، روساي سه قوه مجريه، قضائيه و مقننه، رئيس جمهور، اعضاي هيئت وزرا به ويژه وزارتخانه هاي كليدي كشور، خارجه، اطلاعات، آموزش و پرورش و .... سفرا و نمايندگيهاي خارج از كشور، صدا و سيما، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، فرهنگستانهاي گوناگون زبان، هنر، ....، سازمان ميراث فرهنگي، روساي دانشگاهها، دادگاه انقلاب، دادگاه ويژه روحانيت، حوزه هاي علميه، .... همه و همه فارس هستند.
قانون اساسي ايران صرفا به زبان فارسي نگاشته شده و منحصرا زبان فارسي را رسمي و مشترك اعلام كرده است، در اين قانون تنها از قوم فارس و زبان وي نام برده شده و كوچكترين ذكري از ديگر ملل ساكن در ايران كه اكثريت مردم ايران را تشكيل مي دهند و با نام در ميان نيست، حقوق ملي آنها نيز رسما انكار شده است
تمام اسناد رسمي دولت جمهوري اسلامي از نشر قانون اساسي گرفته تا چاپ اسكناس و شناسنامه و پاسپورت صرفا به زبان قوم فارس است. زبان فارسي تنها زبان مجاز در نظام آموزشي از مهد كودكها گرفته تا دانشگاهها و در عرصه ها و موسسات سياسي، نظامي، اداري و اقتصادي و هنري و رسانه اي و علمي جمهوري اسلامي ايران است.
در جمهوري اسلامي تنها مذهب رسمي، مذهب شيعه امامي فارسي است و رهبران و روساي جمهور و ... صرفا از ميان معتقدين به اين مذهب فارسي انتخاب مي گردند.
سياست خارجي دولت ايران صرفا بر اساس منافع ملي قوم فارس و بويژه بر عليه منافع ملي دو ملت ترك و عرب ساكن در ايران شكل گرفته است.
تفسير رسمي دولت ايران از تاريخ و هويت مردمان ساكن در ايران، تفسير قوميتگرايان افراطي فارس و بر اساس تاريخ و هويت قوم فارس است....
رتوريك اقتصاد ايران دست تركهاست: در زمينه اقتصادي نيز وضعيت چنين است. حتي اگر بنا به ادعاهاي بي پايه قوميتگرايان افراطي فارس، همه بازار سنتي ايران دست تركها باشد- كه نيست- سياستهاي كلان اقتصادي دولت ايران در هيچ زمينه اي توسط تركها٬ چه برسد با در نظر گرفتن مثلا مصالح و منافع خلق ترك و يا مناطق ترك نشين ايران- تعيين نميشود.
از منطقه بندي اقتصادي٬ كشور و تقسيم بندي مرزهاي استاني تا استخراج منابع زيرزميني٬ از نفت عربستان ايران تا روابط فينانس و بانكداري و بيمه و گردش پولي٬ از سرمايه گذاري شركتها و دولتهاي خارجي٬ از اولويتهاي فراملي مانند پخش فرودگاههاي بين المللي٬ بنادر٬ راه آهن و ..... از گمركات و مناطق آزاد تا سياستهاي صادرات و واردات از مسائل كارگري تا سياستهاي كشاورزي و دامپروري و عشاير و فراورده هاي غير نفتي و خريدهاي نجومي نظامي و تسليحات و ... همه اينها توسط بوروكراتهاي با منسوبيت ملي فارس (همه از مربع مشهد-كرمان-اصفهان-تهران) تعيين و هدايت ميشوند و احدي تصميم گير از ملل ايراني غيرفارس و در اين بين تركها - چه برسد با هويت ملي خود و با در نظر گرفتن منافع گروه ملي خود- در اين عرصه ها حضور ندارد.
بنابراين دولت جمهوري اسلامي ايران، حتي با وجود عده اي انگشت شمار دولتمرد دون پايه غيرفارس در آن- كه شما آنها نيز روز بروز كمتر مي شود، به لحاظ هويت و جهت گيري ملي خود، دولتي خالصا فارس است. در تعين و سياستگذاريهاي كلان دولت ايران٬ احدي غير فارس حضور ندارد. و اگر افراد منسوب به مليتهاي غيرفارس ايراني در رده هاي بالاي حكومتي هم باشند اينها همه در عرصه هاي اجرائي اند و نه در عرصه هاي سياستگذاريهاي امنيت و هويت ملي كلان و در ثاني اينها به شرط دشمني و نفي و انكار هويت تركي و عربي و كردي و خود به عنوان هويتي ملي در آنجا هستند.
مسئله موجود در ايران ربطي به مليت اين شخص و يا آن شخصيت ندارد. آنچه كه نقد ميشود مليت اين و يا آن شخص و شخصيت نيست. مسئله سياست رسمي دولت ايران در باره ايدئولوژي آرياپرستي، فارس محوري، استعمار فارسي، آريا سازي و فارس ساختن مردم ايران است. حالا از ايرانيان فارس و ترك و عرب و كرد و گيلك و تبري و لر و... ميتوانند كه حامي اين انديشه ضدانساني و ارتجاعي باشند. آنچه نقد ميشود اين انديشه است، نه صاحبان آنها و مليتشان. زبان مادري مجريان و مزدوران اين دولت مهم نيست٬ زباني كه قانون اساسي و مجمع تشخيص مصلحت نظامش به عنوان زبان ملي قبول مي كنند مهم است، راسيسم، استعمار و فاشيسم فارسي در ايران مشكل اصلي است٬ نوع اسلامي و يا آريائي و پان ايرانيستي و حزب كمونيست كارگري و جمهوري خواهاني آن فرع مساله است. ترك زبان بودن عمال و عمله هاي رژيم اصلا مهم نيست٬ مهم سياست ملي كلان دولتي است كه آن ترك زبان مزدور و عمله آن است و آن سياست٬ در ايران عبارت است از نئوفاشيسم و استعمار فارسي و راسيسم آريائي كه علاوه بر بسياري از ايرانيان فارس٬ عده اي ناآگاه و يا لمپن و خودفروخته از ترك و كرد و لر و عرب هم در خدمت اويند.
دولت ايران بر مبناي نژادپرستي آريائي و شونيسم ملي فارسي شكل گرفته است٬ براي پيشبرد و اجراي اين سياستهاي ضد انساني خود٬ بسياري از ايرانيان منسوب به همين مليتهاي قرباني و آسيميله شده را به عنوان عمله و آلت بكار ميبرد. در تحليل نهايي همه عمله و كارگزاران ترك و عرب و كرد و لر و گيلك و مازني و بلوچ و ٬.. دو رژيم نژادپرست و فاشيست پهلوي و جمهوري اسلامي٬ مهره اي از نظام و ماشين نژادپرستي آريائي و فاشيسم فارسي اند٬ گيرم كه حتي كلمه اي فارسي نيز ندانند. افراد منسوب به مليتهاي غيرفارس ايران در خدمت دستگاه راسيتي و شونيستي دولتي٬ اگر كه از قبيل پاسداران و .... كم رتبه باشند همه قرباني سياستهاي نژادپرستانه و اسيميلاسيونيست اند. و اگر در رده هاي بالا باشند مانند اردبيلي و موسوي و خلخالي٬ ..... مزدور راسيسم آريائي و شونيسم فارسي و شريك جرم و از مسئولين اين سياستها بر عليه ملل ايراني اند.
علي رغم وجود افرادي از ملل ايراني در دستگاه رژيم٬ هيچكدام از ملل ايراني غيرفارس و بويژه دو خلق ترك و عرب به عنوان يك گروه ملي٬ از بابت سياستهاي راسيستي و شونيستي دولتي در صندلي اتهام قرار ندارند٬ چرا كه اينها هدف اصلي همين سياستهاي انكار و امحا هستند. اما قوم فارس به عنوان يك گروه ملي٬ از آنجائيكه سياستهاي راسيستي و شونيستي دولت به نام نژاد و فرهنگ و زبان و هويت و خط و .فارسي پياده ميشود٬ در صورت ادامه سكوت خود٬ شريك و از مسئولين اين فجايع دولتي فاشيستي شمرده خواهند شد