رضاطالبی
جیلوهادرجنگ جهانی اول به طرفداری روسیه به مقابل بادولت عثمانی برخاستندوشکست خوردندبه سوی ایران متواری گردیده ودرشهرهاوروستاهای غرب آزربایجان ازجمله اورمیه،خوی وسلماس اقامت گزیدند.مردم شریف این خطه نیز این مهمانان ناخوانده رابامهربانی پذیرفتند.ولی پس ازچندی انگلیسی هااین پناهندگان راهمراه باارامنه فراری ازقفقاز(به رهبری آندرانیک)وآسوری هاوارمنی های وبومی مسلح کرده وخواستنددرغرب آزربایجان،یک حکومت مسیحی تشکیل دهند.ایده تشکیل چنین حکومتی به قیمت نسل کشی مسلمانان این دیاربه فرجام میرسید.اردوی مسلح مسیحیان درماه مارس)اسفنادسال1296)درروز چهارشنبه سوری،درشهراورمیه ودراردیبهشت ماه سال1297درسلماس وکهنه شهربیش از130هزارنفرارازمسلمانان این منطقه رابه طورفجیعی کشتندومی رفت که هدف شوم این جنایتکاران تحقق یابد،ولی باآمدن ارتش عثمانی این نقشه شوم نیزناکام ماند.احمدکسروی تبریزی حوادث خونین اورمیه رادرکتاب تاریخ 18سال آزربایجان این چنین توصیف می کند"درست33روزازاول دعواگذشته اهالی شهرتوی خانه ها باهزاران مصائب ازبی آذوقگی ونا امنی وفقدان خویشاوندونزدیکان خزیده وازهیچ جاخبرنداشته یکدفعه صبح روزچهارشنبه آخرسال که درهمه ولایات ایران جشن وسروراست لگام گسیختگان جیلوبه محلات روآورده ومسیحی آن دیگرنیز که پی بهانه می گشتندتاجیلوهاداخل خانه ها شده ودرهاراشکسته پشت بامهاراگرفته وبی آنکه ازکسی مقاومت ببینددختران خردسال وبچه ها ومردان وزنان رادراطاقهاودهلیزهاپشت بامهاهدف گلوله نمودندواقعاامروزمصیبت عظیمی بود،نه پناهگاهی،نه مفری،همینکه اهالی این دربندازکوچه هایاازپشت بامهابه آن دربندفرار میکردندپس ازده دقیقه مسیحیان همان دربندرامیگرفتندواینهارادرآنجایکجامی کشتند"البته میرزاقاسم خان امین الشرع درکتاب خوددرموردورودارتش عثمانی ومقابله باجنایات آسوری مینویسد"خلاصه کلام اردوی ترکان به فاصله چندروزازوان حرکت وبااستعدادومهمات لشکری وتوپخانه واردخوی گردیدودل اهالی راازپیچ وتاب وقلع واضطراب برهانیدند.عجبتراینکه به مجردوصول لشکرترک ایدهم الله تعالی-گویاخون درعروق حضرات مسیحی هامنجمدگردیدوشریان اجسام ایشان دیگرازکاربیفتادکه بعدازآن به کلی ازخیال هجوم آوری به خوی منصرف گردیده وبراحوال خویش پیچیده شدندودرمقابل دشمن بنای سنگرکندن واستحکامات درست کردن گذاشته،سنگرهای عمیق پیچ درپیچ دردهات ارامنه وخسورآبادکنده بودندکه سواره بااسب درسنگرهاحرکت کرده ودیده نمیشدوبرپشت بامهانیز باستان های محکم به قانون هندسه درست کرده،توپ هاکشیده داشتندوپس ازورودعساکرترکان اگرچه درنخست زدی وخوردی درمیان واقع شده وجنگ مختصری یک روزکردندولی ترکان درآن جنگ چون هنوزبه فراخورحال دشمن استعدادوعده کامل تهیه ناکرده بودند،موقعیت حاصل نکرده وبلکه شکسته بودندوبه تقریریوسف ضیابیک شهبندرمیگفت که مقصودماازاین محاربه فقط استعلام قوه واستعدادطرف مقابل بوده چه بوجه من الوجوه مقدارقوت واستعدادوعده نفوس طرف مقابل برمامعلوم نبوده ولذا خواستیم که قوه دفاعیه ایشان رادانسته وبه اندازه قوه ایشان مانیز قوه استعدادجلب نماییم لاجرم بعدازاین محاربه دیگراقدامی نکرده واتصالا عسکروتوپ های بزرگ بزرگ ازوان حمل کرده به جانب سلماس همب بردندتاآنگاه که موعدجنگ رسیددرظرف چندساعتی مسیحی هارامتفرق وفراری نمودند"ازاشخاصی که دراردوی ایشان دربالای شکریازی حاضربودشنفتم حکایت میکردکه"حضرات ازبالای شکریازی تابالای شهرقریب یکصدوهفتادتوپ وسرآلیوز(مسترالیوز)کشیده بودندوبرسرهرقله ای وبلندی درمابین توپ هاکشیده داشتندودرتمامی این مسافت عسکربه فاصله قلیلی سنگرکنده،درکمین نشسته بودند.می گفت ازبامدادآن روز که شروع به جنگ گردیدبه این معنی که نصاری وارامنه ازهفت محل که دهات ایشان است اتراق داشتندوترکان یک مرتبه بنای آتش فشانی کردنی وتوپ هارابه هفت ده ببستندوازاین طرف هم پیاده نظام هجوم کردندهوایکپارچه ازآتش شده بودبه حیثی که دیگردشمن ممکن نمیکردکه درسنگرحرکتی یاتیراندازی بنمایدبه فاصله دوسه ساعت همه ارامنه ونصاری ازدهات خودبیرون ریخته مانندگله ای که گرگ برآنهاحمله کرده باشدازمحال خودبه صحراریخته وروبه اورمیه فرارکردندزیراکه ترکان همه جانب اورمیه رادرمحاصره بازگذارده بودندوهکذادرهرجنگی گویابه جهت دشمن راه گریزی می گذاشتندوازچهارطرف محصورنمی کردندچنانچه تمامی جماعت مسیحی یک مرتبه شکست یافته روبه اورمیه بااهل وعیال دراین جنگ که باارامنه ونصاری اتفاق بیفتادشحاعت وشهامتی ودلیری وجسارتی نشان داده بودندکه ازیادهافراموش وازتاریخ محو نخواهدبودوشایان همه قسم تعریف وتمجیدمی باشد"
ازآن جمله عدهای ازعساکردربالای قریه شکریازی سنگرکنده بودندکه روزی جمعی کثیرازفدائیان ونصاری برآن سنگرهجوم کرده وازمیان دره وسیلی می آیندکه ازدورمشهودنمیشدندتاآنگاه که نزدیکی سنگررسیده یک مرتبه هجوم می نمایندوهرچندبه تیرگلوله کشته می شدند،اعتنا نکرده،جدوکدشان بردخول سنگرترکان بوده که آنهاراازسنگربرخیزانندباوجوداین حمله صائل وتهاجم هایل بازلشکرجنگی ترک ازپیش برنخاسته وچون دیدندکه دشمن دیگرازمحل تیراندازی گذشت،یکباره بانیزه های تفنگ برآنهاحمله کرده وایشان راسوراخ سوراخ کرده وعقب می نشاندندوجمعی راکشته،بقیه رادوان دوان تانزدیکی ده خودشان تعقیب کرده،آنگاه بر می گردند.
ومخصوصااین جماعت درجنگ بانیزه تفنگ مهارتی کامل وشجاعتی داشتند.این بنده ازقول اسماعیل آقاشنیدم می گفت:گاهی که من سرراه رابرارامنه وان بسته وجمعی ازایشان رادرمیان دره قطورهدف تیرتفنگ نمودم آن کشته هاراکه مشاهده کردیم،غالبا بادسنگی تفنگ مجروح شده بودندومعلوم بودکه ازضرب نیزه پیچ تفنگ عسکرکم کسی ازایشان مانده بودکه زخم نخورده وبدنش راسوراخ نکرده باشد.
خلاصه کلام:عمومی ارامنه ونصاری تحمل حملات مردانه ترکان رانیاورده وازجولگه سلماس فرارکرده،دراورمیه اتراق نموده وعسکرعثمانی هم تاقله کریو قوشچی که کریوه بسیارسختی استرفته ودرآن قله جماعت ارامنه ونصاری سنگرکرده وترک ها هم درمیان کدوک(گردانه)نشسته،مشغول زدوخوردبودندودراین بین محاربات ومضاربات بسیارفقره فقره خیلی اتفاق افتاده بودومابقی اردوی عثمانی هادرتبریزوخوی وسلماس اقامت کرده وبامردم به طریق مهربانی رفتارهمی کردندودرهریک ازاین شهرهامجلسی به اسم اتحاداسلام تشکیل داده ومردم راعمومابه اتحادودوستی دعوت می کردندوبه جهت آن مجلس مقدس هیئت رئیسهای انتخاب نمودندوچون این بنده داخل ادارات وتشکیلات نشده بودم لاجرم حقیرراحسب الخواهش جماعت هم ازاجزای آن مجلس انتخاب نمودندوکسی رابدون بلیط داخل آن مجلس اتحادنمی کردندوبیدق های آن مجلس راهم مرکب ازشیروخورشیدوماه وستاره قرارداده بودند.
ونیزالیان پاشاقمانداراردوی ششم باجماعت کافیه برسراورمیه هجوم کرده ومسیحی هاراازجلو برداشته ودرمدت قلیلی شهراورمیه واطراف آن رانیزازارامنه ونصاری تخلیه کرده وعموم مسیحیان به جانب موصل وبغدادرهسپارشدندوازممالک محروسه ایران بالتمام خارج گردیدندولیکن هنوزنصاری سلماس تازه فرارکرده بودندوهنوزروزسیم شکست ایشان بودکه قضیه هجوم ارامنه به جانب خوی وسلماس به همراهی انتریانک(آندرانیک)که پادشاه ارامنه بودواقع گردید"
حاج غلامحسین یزدانی دردستنوشته هایی بنام"خازرات زندگانی من ووقایع تاریخ منطقه"که به همت فرزندگرامیشف.یزدانی جمع آوری شده ونمونه هایی ازآن به همت مقدس یزدانی فرزندش ودکترصدیاروظیفه درشماره های55-56-57نشریه خداافرین چاپ شده است به این جنایتهااشاره داردکه نمونه ای ازآن رابرای آشنایی باجنایات آشوریان درآزربایجان ذکرمی نمایم:
"...اکرادازهرطرف مارشیمون وهمراهانش راگلوله باران کردندمارشیمون وهمراهانش به قتل رسیدندبه جز3نفرکه توانستندبگریزندبه خسروآبادخبربردنداکرادشروع به لخت کردن جنازه ها کردندنیم ساعتی طول نکشیدکه تمامی جنازه هالخت شدند......جیلوهاواردکهنه شهر(تازه شهرکنونی سلماس)شدندآنهاوحشی ترین وجنگی ترین مردمان بودند..اول بازارودکانین راآتش زدند..قوم جیلوی وحشی وحشی ترازآنهاارامنه ترکیه واردشهرشدند...لوله تفنگ رابرروی مردم میگرفتندومیگفتندپول پول وپس ازلخت کردن آنهارامیکشتند.بیچاره کربلای حسن آقابه یکی ازجیلوهاگفت که من اینجاپول ندارم.شمامرابااین بپه هاببریدپیش مادراینهاوآنجاپول هستمن به شمابدهم واوقبول کردومارابرددرراه چندنفرخواستندپدربزرگ مارابکشندکه آن جیلو نگذاشت درکوچه هاجنازه هاروی هم انباشته شده بودودربعضی جاهابه ناچارازروی اجسادردمیشدیم.بالاخره بادشواری مارانزدمادرومادربزرگ رسانیددرهمانجا پنجاه توام پول که درجیب من گذاشته بوددرآوردبه اودادچندقدمی دورشده بودکه دوباره برگشت پدربزرگم راشهیدکرد..دسته دسته جیلوهاوارداتاقهامیشدندوگاهی به روی مردم شلیک میکردند....کشتارتاعصرآنروزادامه داشت....دختران ونوعروسان به روی خودشان زغال میمالیدندکه خودشان راازشرارامنه وجیلوهاحفظ نمایندوبااین حال بازجوانانشان میآمدندوبعضی دخترهارامیبردندوچه فجایعی به بارمی آوردندپیرمردهاوقتی این صحنه ها رامیدیدندگریه میکردندوبهسروصورت خودمیکوبیدنددرایران آنزمان دولت نبودوملت بی صاحب بودوولیعهدبی ناموس درتبریزحکومت میکردولی ناموس مردم دردست قوم جیلوارامنه لکه دارمیشد....اسران رابه قلعه سریردندازمیان دیلمقان میگذشتیم دکانین راآتش زده بودندوشهردرهم وبرهم وکسی 1یدانبودوکاملامخروبه...تمامی اسرارادریالقیزآباداستراحت دادندوخودبرگشتندواسراآزادانه تاشب درآنجاماندند"
یزدانی درجایی دیگرمینویسد"...آندرانیک بادوهزارقوای ارمنی ازجلفاگذشتن وبه طرف خوی هجوم آورددرسرراه به هرده که میرسیدندقتل وغارت وکشت وکشتارمیکردند.اهالی دهات دسته دسته به خوی پناه آوردند.قوای آندرانیک گویاباجیلوهاوارامنه سلماس تماس گرفته قرارشده بودآنهاازآن طرف بیاینداول خوی بعدسایرشهرهای آزربایجان رااشغال کنند.خوی نیزماننددیلمقان دورهادوربند(حصار)داشت ودروازه های متعددی داشت.منزل مانیزنزدیک جلفابود.ارامنه به یک فرسخی خوی رسیدند.قریب شصت نفرسربازترک درخوی بودند.دروازه هارابستند.قوای ارامنه بلافاصله به جلوی بندرهارسیدند.جنگ باشدت تمام درگرفت وسایراهالی که اسلحه داشتندازبندرهاشلیک میکردند.اهالی خوی ازرسانیدن آب وغذابه جنگ جویان دریغ نمی کردند.فرمانده ترکهامردم رادلداری میدادومی گفت هرگاه شش ساعت استقامت نماییم قوای ماخواهدرسید.طولی نکشیدکه ازکوه غضنفرترکهاباتوپ شلیک کردندوقوای ارامنه راپراکنده ساختند.بعدهاسواره وپیاده نظام ترکهارسیدندوارامن(ارامنه)راتاورودارس تعقیب کردندواکثرآنهاراکشتند......ارامنه ای که همیشه به فکرتصرف قسمتی ازخاک آزربایجان رادرسرمیپروراندند.ازجلفاواردایران بشوندوبه قوای جیلوهابپیوندند.اگرآنروزقوای عثمانی بدادمانرسیده بودالان هم قسمتی ازآزربایجان درتصرف ارامنه بود...."
برگرفته ازکتاب1915(بانگرشی بر8قرن تاریخ پرتنش اسلام وارامنه ونسل کشی مسلمانان
جیلوهادرجنگ جهانی اول به طرفداری روسیه به مقابل بادولت عثمانی برخاستندوشکست خوردندبه سوی ایران متواری گردیده ودرشهرهاوروستاهای غرب آزربایجان ازجمله اورمیه،خوی وسلماس اقامت گزیدند.مردم شریف این خطه نیز این مهمانان ناخوانده رابامهربانی پذیرفتند.ولی پس ازچندی انگلیسی هااین پناهندگان راهمراه باارامنه فراری ازقفقاز(به رهبری آندرانیک)وآسوری هاوارمنی های وبومی مسلح کرده وخواستنددرغرب آزربایجان،یک حکومت مسیحی تشکیل دهند.ایده تشکیل چنین حکومتی به قیمت نسل کشی مسلمانان این دیاربه فرجام میرسید.اردوی مسلح مسیحیان درماه مارس)اسفنادسال1296)درروز چهارشنبه سوری،درشهراورمیه ودراردیبهشت ماه سال1297درسلماس وکهنه شهربیش از130هزارنفرارازمسلمانان این منطقه رابه طورفجیعی کشتندومی رفت که هدف شوم این جنایتکاران تحقق یابد،ولی باآمدن ارتش عثمانی این نقشه شوم نیزناکام ماند.احمدکسروی تبریزی حوادث خونین اورمیه رادرکتاب تاریخ 18سال آزربایجان این چنین توصیف می کند"درست33روزازاول دعواگذشته اهالی شهرتوی خانه ها باهزاران مصائب ازبی آذوقگی ونا امنی وفقدان خویشاوندونزدیکان خزیده وازهیچ جاخبرنداشته یکدفعه صبح روزچهارشنبه آخرسال که درهمه ولایات ایران جشن وسروراست لگام گسیختگان جیلوبه محلات روآورده ومسیحی آن دیگرنیز که پی بهانه می گشتندتاجیلوهاداخل خانه ها شده ودرهاراشکسته پشت بامهاراگرفته وبی آنکه ازکسی مقاومت ببینددختران خردسال وبچه ها ومردان وزنان رادراطاقهاودهلیزهاپشت بامهاهدف گلوله نمودندواقعاامروزمصیبت عظیمی بود،نه پناهگاهی،نه مفری،همینکه اهالی این دربندازکوچه هایاازپشت بامهابه آن دربندفرار میکردندپس ازده دقیقه مسیحیان همان دربندرامیگرفتندواینهارادرآنجایکجامی کشتند"البته میرزاقاسم خان امین الشرع درکتاب خوددرموردورودارتش عثمانی ومقابله باجنایات آسوری مینویسد"خلاصه کلام اردوی ترکان به فاصله چندروزازوان حرکت وبااستعدادومهمات لشکری وتوپخانه واردخوی گردیدودل اهالی راازپیچ وتاب وقلع واضطراب برهانیدند.عجبتراینکه به مجردوصول لشکرترک ایدهم الله تعالی-گویاخون درعروق حضرات مسیحی هامنجمدگردیدوشریان اجسام ایشان دیگرازکاربیفتادکه بعدازآن به کلی ازخیال هجوم آوری به خوی منصرف گردیده وبراحوال خویش پیچیده شدندودرمقابل دشمن بنای سنگرکندن واستحکامات درست کردن گذاشته،سنگرهای عمیق پیچ درپیچ دردهات ارامنه وخسورآبادکنده بودندکه سواره بااسب درسنگرهاحرکت کرده ودیده نمیشدوبرپشت بامهانیز باستان های محکم به قانون هندسه درست کرده،توپ هاکشیده داشتندوپس ازورودعساکرترکان اگرچه درنخست زدی وخوردی درمیان واقع شده وجنگ مختصری یک روزکردندولی ترکان درآن جنگ چون هنوزبه فراخورحال دشمن استعدادوعده کامل تهیه ناکرده بودند،موقعیت حاصل نکرده وبلکه شکسته بودندوبه تقریریوسف ضیابیک شهبندرمیگفت که مقصودماازاین محاربه فقط استعلام قوه واستعدادطرف مقابل بوده چه بوجه من الوجوه مقدارقوت واستعدادوعده نفوس طرف مقابل برمامعلوم نبوده ولذا خواستیم که قوه دفاعیه ایشان رادانسته وبه اندازه قوه ایشان مانیز قوه استعدادجلب نماییم لاجرم بعدازاین محاربه دیگراقدامی نکرده واتصالا عسکروتوپ های بزرگ بزرگ ازوان حمل کرده به جانب سلماس همب بردندتاآنگاه که موعدجنگ رسیددرظرف چندساعتی مسیحی هارامتفرق وفراری نمودند"ازاشخاصی که دراردوی ایشان دربالای شکریازی حاضربودشنفتم حکایت میکردکه"حضرات ازبالای شکریازی تابالای شهرقریب یکصدوهفتادتوپ وسرآلیوز(مسترالیوز)کشیده بودندوبرسرهرقله ای وبلندی درمابین توپ هاکشیده داشتندودرتمامی این مسافت عسکربه فاصله قلیلی سنگرکنده،درکمین نشسته بودند.می گفت ازبامدادآن روز که شروع به جنگ گردیدبه این معنی که نصاری وارامنه ازهفت محل که دهات ایشان است اتراق داشتندوترکان یک مرتبه بنای آتش فشانی کردنی وتوپ هارابه هفت ده ببستندوازاین طرف هم پیاده نظام هجوم کردندهوایکپارچه ازآتش شده بودبه حیثی که دیگردشمن ممکن نمیکردکه درسنگرحرکتی یاتیراندازی بنمایدبه فاصله دوسه ساعت همه ارامنه ونصاری ازدهات خودبیرون ریخته مانندگله ای که گرگ برآنهاحمله کرده باشدازمحال خودبه صحراریخته وروبه اورمیه فرارکردندزیراکه ترکان همه جانب اورمیه رادرمحاصره بازگذارده بودندوهکذادرهرجنگی گویابه جهت دشمن راه گریزی می گذاشتندوازچهارطرف محصورنمی کردندچنانچه تمامی جماعت مسیحی یک مرتبه شکست یافته روبه اورمیه بااهل وعیال دراین جنگ که باارامنه ونصاری اتفاق بیفتادشحاعت وشهامتی ودلیری وجسارتی نشان داده بودندکه ازیادهافراموش وازتاریخ محو نخواهدبودوشایان همه قسم تعریف وتمجیدمی باشد"
ازآن جمله عدهای ازعساکردربالای قریه شکریازی سنگرکنده بودندکه روزی جمعی کثیرازفدائیان ونصاری برآن سنگرهجوم کرده وازمیان دره وسیلی می آیندکه ازدورمشهودنمیشدندتاآنگاه که نزدیکی سنگررسیده یک مرتبه هجوم می نمایندوهرچندبه تیرگلوله کشته می شدند،اعتنا نکرده،جدوکدشان بردخول سنگرترکان بوده که آنهاراازسنگربرخیزانندباوجوداین حمله صائل وتهاجم هایل بازلشکرجنگی ترک ازپیش برنخاسته وچون دیدندکه دشمن دیگرازمحل تیراندازی گذشت،یکباره بانیزه های تفنگ برآنهاحمله کرده وایشان راسوراخ سوراخ کرده وعقب می نشاندندوجمعی راکشته،بقیه رادوان دوان تانزدیکی ده خودشان تعقیب کرده،آنگاه بر می گردند.
ومخصوصااین جماعت درجنگ بانیزه تفنگ مهارتی کامل وشجاعتی داشتند.این بنده ازقول اسماعیل آقاشنیدم می گفت:گاهی که من سرراه رابرارامنه وان بسته وجمعی ازایشان رادرمیان دره قطورهدف تیرتفنگ نمودم آن کشته هاراکه مشاهده کردیم،غالبا بادسنگی تفنگ مجروح شده بودندومعلوم بودکه ازضرب نیزه پیچ تفنگ عسکرکم کسی ازایشان مانده بودکه زخم نخورده وبدنش راسوراخ نکرده باشد.
خلاصه کلام:عمومی ارامنه ونصاری تحمل حملات مردانه ترکان رانیاورده وازجولگه سلماس فرارکرده،دراورمیه اتراق نموده وعسکرعثمانی هم تاقله کریو قوشچی که کریوه بسیارسختی استرفته ودرآن قله جماعت ارامنه ونصاری سنگرکرده وترک ها هم درمیان کدوک(گردانه)نشسته،مشغول زدوخوردبودندودراین بین محاربات ومضاربات بسیارفقره فقره خیلی اتفاق افتاده بودومابقی اردوی عثمانی هادرتبریزوخوی وسلماس اقامت کرده وبامردم به طریق مهربانی رفتارهمی کردندودرهریک ازاین شهرهامجلسی به اسم اتحاداسلام تشکیل داده ومردم راعمومابه اتحادودوستی دعوت می کردندوبه جهت آن مجلس مقدس هیئت رئیسهای انتخاب نمودندوچون این بنده داخل ادارات وتشکیلات نشده بودم لاجرم حقیرراحسب الخواهش جماعت هم ازاجزای آن مجلس انتخاب نمودندوکسی رابدون بلیط داخل آن مجلس اتحادنمی کردندوبیدق های آن مجلس راهم مرکب ازشیروخورشیدوماه وستاره قرارداده بودند.
ونیزالیان پاشاقمانداراردوی ششم باجماعت کافیه برسراورمیه هجوم کرده ومسیحی هاراازجلو برداشته ودرمدت قلیلی شهراورمیه واطراف آن رانیزازارامنه ونصاری تخلیه کرده وعموم مسیحیان به جانب موصل وبغدادرهسپارشدندوازممالک محروسه ایران بالتمام خارج گردیدندولیکن هنوزنصاری سلماس تازه فرارکرده بودندوهنوزروزسیم شکست ایشان بودکه قضیه هجوم ارامنه به جانب خوی وسلماس به همراهی انتریانک(آندرانیک)که پادشاه ارامنه بودواقع گردید"
حاج غلامحسین یزدانی دردستنوشته هایی بنام"خازرات زندگانی من ووقایع تاریخ منطقه"که به همت فرزندگرامیشف.یزدانی جمع آوری شده ونمونه هایی ازآن به همت مقدس یزدانی فرزندش ودکترصدیاروظیفه درشماره های55-56-57نشریه خداافرین چاپ شده است به این جنایتهااشاره داردکه نمونه ای ازآن رابرای آشنایی باجنایات آشوریان درآزربایجان ذکرمی نمایم:
"...اکرادازهرطرف مارشیمون وهمراهانش راگلوله باران کردندمارشیمون وهمراهانش به قتل رسیدندبه جز3نفرکه توانستندبگریزندبه خسروآبادخبربردنداکرادشروع به لخت کردن جنازه ها کردندنیم ساعتی طول نکشیدکه تمامی جنازه هالخت شدند......جیلوهاواردکهنه شهر(تازه شهرکنونی سلماس)شدندآنهاوحشی ترین وجنگی ترین مردمان بودند..اول بازارودکانین راآتش زدند..قوم جیلوی وحشی وحشی ترازآنهاارامنه ترکیه واردشهرشدند...لوله تفنگ رابرروی مردم میگرفتندومیگفتندپول پول وپس ازلخت کردن آنهارامیکشتند.بیچاره کربلای حسن آقابه یکی ازجیلوهاگفت که من اینجاپول ندارم.شمامرابااین بپه هاببریدپیش مادراینهاوآنجاپول هستمن به شمابدهم واوقبول کردومارابرددرراه چندنفرخواستندپدربزرگ مارابکشندکه آن جیلو نگذاشت درکوچه هاجنازه هاروی هم انباشته شده بودودربعضی جاهابه ناچارازروی اجسادردمیشدیم.بالاخره بادشواری مارانزدمادرومادربزرگ رسانیددرهمانجا پنجاه توام پول که درجیب من گذاشته بوددرآوردبه اودادچندقدمی دورشده بودکه دوباره برگشت پدربزرگم راشهیدکرد..دسته دسته جیلوهاوارداتاقهامیشدندوگاهی به روی مردم شلیک میکردند....کشتارتاعصرآنروزادامه داشت....دختران ونوعروسان به روی خودشان زغال میمالیدندکه خودشان راازشرارامنه وجیلوهاحفظ نمایندوبااین حال بازجوانانشان میآمدندوبعضی دخترهارامیبردندوچه فجایعی به بارمی آوردندپیرمردهاوقتی این صحنه ها رامیدیدندگریه میکردندوبهسروصورت خودمیکوبیدنددرایران آنزمان دولت نبودوملت بی صاحب بودوولیعهدبی ناموس درتبریزحکومت میکردولی ناموس مردم دردست قوم جیلوارامنه لکه دارمیشد....اسران رابه قلعه سریردندازمیان دیلمقان میگذشتیم دکانین راآتش زده بودندوشهردرهم وبرهم وکسی 1یدانبودوکاملامخروبه...تمامی اسرارادریالقیزآباداستراحت دادندوخودبرگشتندواسراآزادانه تاشب درآنجاماندند"
یزدانی درجایی دیگرمینویسد"...آندرانیک بادوهزارقوای ارمنی ازجلفاگذشتن وبه طرف خوی هجوم آورددرسرراه به هرده که میرسیدندقتل وغارت وکشت وکشتارمیکردند.اهالی دهات دسته دسته به خوی پناه آوردند.قوای آندرانیک گویاباجیلوهاوارامنه سلماس تماس گرفته قرارشده بودآنهاازآن طرف بیاینداول خوی بعدسایرشهرهای آزربایجان رااشغال کنند.خوی نیزماننددیلمقان دورهادوربند(حصار)داشت ودروازه های متعددی داشت.منزل مانیزنزدیک جلفابود.ارامنه به یک فرسخی خوی رسیدند.قریب شصت نفرسربازترک درخوی بودند.دروازه هارابستند.قوای ارامنه بلافاصله به جلوی بندرهارسیدند.جنگ باشدت تمام درگرفت وسایراهالی که اسلحه داشتندازبندرهاشلیک میکردند.اهالی خوی ازرسانیدن آب وغذابه جنگ جویان دریغ نمی کردند.فرمانده ترکهامردم رادلداری میدادومی گفت هرگاه شش ساعت استقامت نماییم قوای ماخواهدرسید.طولی نکشیدکه ازکوه غضنفرترکهاباتوپ شلیک کردندوقوای ارامنه راپراکنده ساختند.بعدهاسواره وپیاده نظام ترکهارسیدندوارامن(ارامنه)راتاورودارس تعقیب کردندواکثرآنهاراکشتند......ارامنه ای که همیشه به فکرتصرف قسمتی ازخاک آزربایجان رادرسرمیپروراندند.ازجلفاواردایران بشوندوبه قوای جیلوهابپیوندند.اگرآنروزقوای عثمانی بدادمانرسیده بودالان هم قسمتی ازآزربایجان درتصرف ارامنه بود...."
برگرفته ازکتاب1915(بانگرشی بر8قرن تاریخ پرتنش اسلام وارامنه ونسل کشی مسلمانان