۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه

مثالهائی از سیستم آموزشی و تحصیلی کشورهائی چند زبانه

اومود اورمولو - در بسیاری از کشورهای جهان به علت بافت ائتنیکی جوامع و احقاق حقوق اولیه متکلمین به زبانهای متفاوت از زبان غالب در سیستم آموزشی و تحصیلی دولت ها سعی می گردد از مدل های آموزش چندزبانگی بهره برده شود، به طوریکه در بسیاری از کشورهای جهان امروزه سیستم آموزشی چندزبانه با توجه به ترکیب ائتنیکی – جمعیت متکلمین کشور مذکور تحقق یافته و در حال تداوم می باشد. در زیر به نمونه های مختلفی از این کشورها پرداخته شده است.  
اسرائیل:
بیش از 82% جمعیت اسرائیل را یهودی ها تشکیل می دهند و تنها 18% جمعیت متشکل از اعراب میباشد، ولی در کنار رسمی بودن زبان عبری زبان عربی نیز رسمی بوده و در سیستم آموزشی نیز مورد بهره برداری واقع می گردد. دانش آموزان عرب تا اواخر دوران راهنمائی مکلف به آموزش زبان عربی و پس از آن دوران ملزم به یادگیری زبان عبری به عنوان زبان دوم می باشند.   
آلمان:
در آلمان طرحی با نام "طرح ملی سازش زبانی" برای اجرای برنامه های چند زبانگی مورد قبول واقع شده و در حال اجرا می باشد. در بعضی از ایالتهای آلمان از کلاس های اول ابتدائی و در هفته به صورت 3 الی 5 ساعت به صورت اجباری زبان مادری تدریس خواهد شد در دوره راهنمائی نیز مدل مترادف زبانی برای آموزش زبان مادری به همراه زبان آلمانی اجرا می گردد.
چین:
در چین ائتنیکهای متعددی ساکن اند به طوریکه برای اساس آمارها بیش از 140 زبان و لهجه مورد تکلم واقع می شود. در سال 1984 قانونی با نام "قانون خودمختاری منطقه ای اقلیت ها" به تصویب رسانده است، در این قانون دولت چین حفاظت و گسترش از زبان منطقه ای را به رسمیت شناخته است. سیستم خودمختار مناطق قابلیت تشخیص  وبهره برداری از زبان منطقه برای سیستم آموزشی را در اختیار دارند. دانش آموزان مناطق خودمختار در کنار زبان مادری خود ملزم به یادگیری زبان چینی می باشند.
آفریقای جنوبی:
پس از تغییر رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی و تصویب قانون اساسی در سال 1993 زبان به عنوان حقوق انسانی شناخته شده و چند زبانگی به عنوان میراث معنوی کشور تلقی گردیده است. در قانون اساسی در کنار زبان انگلیسی و زبانهای آفریقائی 9 زبان دیگر قومی / قبیله ای نیز رسمیت یافته اند. پنج سال سیستم آموزشی و تحصیلی در آفریقای جنوبی بر اساس زبان مادری کودک و در اثنا نیز زبانهای انگلیسی، فرانسوی و پرتغالی تدریس می گردد.
بولیوی:
کشور بولیوی با رفرمهائی که در سال 1994 در سیستم آموزشی و تحصیلی خود ایجاد کرد آموزش و بسط دیگر زبانها را نیز مورد هدف قرار داد. در قانون اساسی بولیوی در کنار زبان اسپانیائی 30 زبان منطقه ای دیگر نیز زبان رسمی بوده و در سیستم آموزشی و تحصیلی مورد استفاده واقع می گردند.
سوئد:
کشور سوئد در سال 1976 رفرمهائی با نام "زبان خانگی" در قانون اساسی خود به ثبت رسانده است. در این رفرم ها قانون اساسی سوئد آموزش زبان سوئدی را به مهاجرین ملزم دانسته ولی در عین حال حق آموزش و تحصیل به زبان مهاجرین را در صورت خواست اجتماع مذکور نیز به رسمیت شناخته است. هدف سوئد ترویج دو زبانگی در نوشتار و گفتار بوده به طوریکه میراث فرهنگی در دو جهت قابل رشد گردد. سوئد به علت نوع نگاه و سیستم آموزشی اش جزء کشورهای نادر اروپا می باشد. در سیستم و طرح زبان خانگی در صورتیکه اجتماعی حاصل از 5 نفر درخواستی مبنی بر آموزش زبان مادری را به دولت سوئد ارائه کنند شهرداری های منطقه ملزم به به جای آوردن زیرساختهای آموزش زبان مذکور می باشند.      
هلند:
کشور هلند در سال 1980 قانون قبول مهاجرین را به تصویب رسانده و در سال 1983 دیدگاه های رسمی دولت هلند را طی بیانیه ای رسمی به عموم مردم هلند رسانده است. هدف دولت هلند ببارآوری نسلی با سواد ذکر شده و بدین جهت تمامی ائتنیکهای و اقلیت های مختلف به عنوان شهروند هلند دارای تمامی حقوق برابر ذکر گریده است. سیاست های هلند بر مبنای کاهش قبول مهاجر و انتگراسیون حقوق اقلیت ها پایه ریزی شده است. در سال 1980 دولت هلند قانون آموزش زبان مادری را تصویب کرده است.
آمریکا:
زبان اسپانیائی که در اکثر مناطق ایالات متحده آمریکا متکلمین بی شماری دارد به عنوان زبان دوم سیستم آموزشی و تحصیلی مورد بهره برداری واقع می گردد. در آمریکا مدارس مخصوص آموزش زبان اسپانیائی برای کودکان اسپانیائی زبان وجود دارد، در این مدارس دو زبان اسپانیائی و انگلیسی تدریس می گردد. کلاس های دو زبانه در آمریکا توسط دو معلم هم زمان به پیش برده می شود.
کانادا:
کانادا به صورت رسمی دو زبانه بوده و دارای 2 زبان رسمی انگلیسی و فرانسوی می باشد. در ایالت کبک (Quebec) زبان غالب فرانسوی می باشد. در کنار دو زبان رسمی در صورت خواست آموزش و تحصیل به زبان مادری نیز دولت کانادا ملزم به ایجاد زیرساختهای لازم می باشد و دولت کانادا حق آموزش به زبان مادری را به رسمیت شناخته است. در قانون اساسی کانادا حقوق اقلیتها به رسمیت شناخته شده و به علت ذکر شدن در قانون اساسی ضمانت اجرائی دارد. در کانادا بیش از 20 زبان مورد تکلم واقع می گردند. مدارس فرانسوی زبان کانادا با سه مدل اداره می گردند. 
فرانسه:
در فرانسه مدارس چند زبانه می باشد. اکثر زبانهای اقلیتهای در مدارس خصوصی و یا رسمی قابل تدریس و آموزش میباشد. آموزش به زبان مادری اقلیتها از دوران ابتدائی قابل تحقق می باشد. برای مثال در مناطق باسک، آلاسکا و .. در صورت خواست مردم منطقه برنامه کلاس های ابتدائی بر اساس زبان مادری مردمن منطقه تحقق می یابد. در دوره راهنمائی نیز وضعیت مشابه می باشد و دولت فرانسه نیز ملزم به کمک مالی به اجرای سیستم فوق را بر عهده دارد. برای مثال در ایالت باسک 70% هزینه آموزش و تحصیل به زبان باسکی  توسط دولت و 30% توسط والدین دانش آموز تامین می گردد. در مدارس دولتی دروس زبان مادری به صورت 2 ساعت در هفته تدریس می گردد. در مدارس دو زبانه نیز زبان فرانسوی در کنار زبان مادری دانش اموزان تدریس می گردد.
بلژیک:
بلژیک که به صورت دولت فدرال اداره می گردد دارای 3 زبان رسمی فرانسوی، فلامین و آلمانی می باشد. عمده جمعیت بلژیک از فلامن و فرانسوی زبانها تشکیل می گردد. در بلژیک مرزها بر اساس زبان منطقه تعیین گردیده است و به سه منطقه تقسیم می گردد. در کلاس های بروکسل برای فرانسوی زبانها آموزش زبان فلامنی و برای فلامن زبانها نیز تدریس زبان فرانسوی صورت می گیرد.
هندوستان:
هندوستان از 22 ایالت و 9 منطقه وابسته به دولت مرکزی تشکیل می گردد. بیش از 83% جمعیت هندوستان از هندوها و حدود 17% از دیگر گروههای محلی (مسلمان، مسیحی، بودیست و..) تشکیل می گردد. در هندوستان 872 زبان و لهجه ثبت گردیده است. در تمامی ایالت های هندوستان زبان انگلیسی و هندی در کنار زبان محلی مردم منطقه رسمیت دارند. هندوستان جزء کشورهائی می باشد که در خود متفاوت ترین زبانها و فرهنگ ها را جای داده است.
ایران:
و برای مقایسه بد نیست به وضعیت منطقه جغرافیائی ایران بپردازیم. به گفته آقای حاجی بابائی وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران حدود 70% دانش آموزانی که وارد سیستم آموزشی و تحصیلی می گردند دارای زبان مادری به غیر از زبان فارسی می باشند و تنها 30% دانش آموزان هنگام ورود به سیستم آموزشی دارای زبان مادری فارسی می باشند. ولی نکته قابل توجه و تامل تحمیل زبان 30% از دانش آمزوان فارس زبان به 70% دانش آموزان غیرفارس زبان در سیستم آموزشی ایران می باشد که بی شک جزء نادرترین سیستم های آموزشی در دنیا می باشد که علارغم چندملیتی بودن و تنوع ملل و فرهنگ ها اکنون نیز بر تدام سیاست های ملت سازی و هویت تراشی اصرار می ورزد. در ایران هیچ یک از زبانهای ترکی، عربی، بلوچی، لری، کردی، گیلکی و ... در سیستم آموشی کوچکترین جایگاهی ندارند و حتی سیاست رسمی دولت ایران کتمان و نادیده گرفتن تمامی ائتنیک ها و زبانهای غیرفارس پایه ریزی شده است، به طوریکه سالهاست وجود هویت و زبانی به مانند زبان ترکی در ایران کتمان گردیده و به انواع راهها سعی در ریشه تراشی و تاریخ سازی برای این زبان و هویت می گردد.

۱۳۹۱ شهریور ۱۷, جمعه

کوکلس کلان و اسپری زیر بغل برای آذربایجان

رضاطالبی
پردون در آخرین اثر مکتوب خویش بنام توانایی سیاسی قشر کارگر می‌نویسد :«مبارزه قانونی به مثابه اهرم فشار اصلی و محوری، باید در کنار و به عنوان مکمل مبارزات سراسری طبقات تحت ستم بازشناخته شود. از تمام ظرفیت قابل ارتجاع محدودیتهای قانونی باید استفاده کرد تا پتانسیل پراکسیس انقلابی را افزایش داد»
Pierre-Joseph Proudhon: A Biography ,George Woodcock
مدتی است که از زلزله محال قره داغ آذربایجان میگذرد و حواشی و مصائب مکشوفه کماکان سینوسی و کسینوسی در بعد خبری و اجتماعی غلیان میکند.در حاشیه این ضایعه و حوادث٬رژیم به دستگیری و تسریع در اجرای احکام بسیاری از فعالین مدنی-اجتماعی آذربایجانی نموده است.دستگیری رئیس شورای شهر شوط٬برگزاری دادگاه ۱۱ فعال آذربایجانی و دستگیریهای حاشیه های زلزله و یا در شهرهای آذربایجان به نوعی از بسیج نیروهای امنیتی در جهت کنترلایز کردن حرکت ملی آذربایجان و هرگونه اقدام بشر دوستانه که به نوعی مبارزه با سیستم می باشد را به عرصه ظهور رساند.مبارزاتی که بصورت نافرمانی مدنی بوده است٬زیرا در کشوری که قانون در زمان تعیین میشود هرگونه عکس العملی را میتوان نافرمانی مدنی نامید.
در بررسی تفکرات تولئستوی و هانا آرنت مشاهد ه میکنیم که نافرمانی مدنی آخرین جبهه برا ی مبارزه با حاکمیت توتالیتر هست و اگر روشهای ابتدایی پاسخ گو نباشد بصورت مسالمت امیز که تولئستوی بر آن تاکید دارد ٬جنبش را به سوی نافرمانی با رژیم دعوت مینماییم.مبارزه با حکومتی که همانند جریان کوکلوس کلانهای آمریکا مضافا با فاکتور باصطلاح دینی به نوعی سرکوب عمومی و سرکوب خصوصی علیه مذاهب و ملیتهای مختلف مینماید ٬جریانهای مخالف را به صورت کمپلکس ایجاد مینماید٬جریانهایی که به علت مشوش انگار بودن ساختار فاشیستی رژیم طهران مجبور هستند با توجه به خواستهای درونی خود و تطابق ان با یکی از محورهای ساختاری حکومت٬در آن مقطع با این رژیم به مبارزه بپردازند.
پشتیبانی از برتری نژادی٬یهودی ستیزی٬بومی گرایی٬نفرت نژادی٬ و کاتولیک ستیزی ساختار جریانهای (ک.ک.ک) یا کوکلوس کلانی می باشد.این ساختار بصورت دینامیک و بومی شده در سیستم حکومتی و اجتماعی ایران بدین صورت قابل طرح و تفصیل می باشد:
-برتری نژادی آریایی و یکسانسازی قوم نه با حذف فیزیکی بلکه با تهضیم فرهنگی ٬اجتماعی و سیاسی در کنار حذف بر مبنای قانون حکومتی
--یهودی ستیزی مفرط٬تفکر دایی جان ناپلئونی ٬براساس پروپاگاندای منفی یهود محکم ساز و یا براساس فرار از نتایج سیستم اگوئیست اسلامی جهت متهم کردن جامعه یهودی و سو استفاده از فضای اسلامی کشور٬همانطور که در ساختار مذهبی کلیسای کاتولیک نیز تمامی یهودیان را به علت مصلوب شدن عیسی محکوم میکردند٬رژیم نیز با این ترفند مشکلات را تنها و تنها دامانگیر اسرائیل مینماید تا فوکوس بر روی مساله مذهبی و تفارق آن زیاد گردد.
-بومی گرایی منطقه ای در ساختار رژیم کاملا مشهود است٬عدم به کارگیری اقلیتهای مذهبی و ملیتهای غیر آرییای در ساختارهای اساسی رژیم و ترویج کاذب وجود بارز ملیتهای غیر آریایی در ساختار رژیم جهت تسکین و تطمیع انتطارات عوام و افزایش مشارکت ملی
-نفرت نژادی بر اساس ادبیات کلاسیک اجتماعی و یا ادبیات سیاسی تاریخ محور که شامل نگاه کوچک انگار به کلیه ملل از جمله بطور محسوس با تحقیر افاغنه آریایی که به علت تفاوت محیطی جذب سیستم اجتماعی نمی شوند٬تحقیر فکری ملیتهای ساکن بصورت ترویج ادبیات لمپن و بزرگ نمایی تاریخ تک صدا در جهت ایجاد تغییر در نسل جدید جهت بهره برداری فکری
-کاتولیک ستیزی ٬شاید در این مورد برخی به من خرده گیرند که تحلیل نادرستی میباشد و لیک ساختار رژیم جمهوری اسلامی بر مبنای ضدیت دینی می باشد٬حال بنده کاری با آن ندارم که واقعیت اسلام چیست و خارج از بیانات فقهی و فلسفی بر مبنای رد سالام و یا تحریفات موجوده بر این نکته صحه میگذارم که رژیم جمهوری اسلامی با وقوف بر اینکه اقدامات و سیاستهای بنیادین رژیم سبب تنفر عام از اسلام میشود ٬به اقدامات ضدبشری خود دست میزند تا خود را بری و مشکل را گردن اسلام بیاندازد و از تمثیل اسلام توسط سایر گروههای دینی خودداری و حتی در اکثر موارد به سرکوب انها میپردازد٬دستگیریهای گسترده اعضای ملی مذهبی ها٬نهضت آزادی٬خلق مسلمان و گروههای دینی صلح دوست همه و همه مهر تاییدی بر این فرضیه می باشد.استفاده علمی و عملی رژیم از سیاستهای کلیسای واتیکان همانند: انکیزیسیون٬تفتیش عقاید٬قداست پاپی(رهبری)٬ استیلای پاپ بر تمام جهان مسیحیت که نمایانگر استیلای ولایت فقیه بر تمامی جهان اسلام میباشد به نوعی مبارزه آشکار با دین و ایجاد یک پروتستانیسم منفی و موکد نژادی در جامعه جهت ایجاد توازن قدرت بالفعل دولتی و قدرت بالقوه ملی می باشد.
زلزله آذربایجان به نوعی موفقیت آنارشیسم مسالمتجوی جنبش مدنی آذربایجان در مقابل آنارشیسم انقلابی و رادیکال را حاصل کرد.آنارشیسم مسالمت آمیز آذربایجان که همواره به علت محتوای تشکیلات گریزی و سازمان یافتگی بصورت مدنی با سیستم مواجه شده و مطالبات را بر مبنای مطالبات ملیتی خواستار شده است ٬نشان داد که توفیقش بیشتر از تحرکات رادیکالی برخی از باصطلاح جنبشهای انقلابی بوده است.سازماندهی مردمی کمکهای جنسی و مالی٬آمارگیری میدانی٬نمایش واقعیتهای موجود در محیط میدانی زلزله٬تاکید بر حقوق اولیه انسانی و شهروندی به نوعی مسالمت سایر گروههای مترادف غیر دولتی داخل کشور را نیز را تحصیل کرد.زلزله آذربایجان به رغم برخی ناهمگونیها و جراحات عمیق انسانی٬ نوعی قدرت بالقوه ملی که واکنش گراست را به رخ قدرت بالفعل واکنش ساز حکومتی نمایان کرد.از بعد دیگر و نگاه منفی٬لزوم سازماندهی و عدم تشوش گروههای اجتماعی٬فرهنگی و مدنی را نیز شاهد بودیم که به نوعی نیاز به این ساختارسازی در حرکت ملی اذربایجان و فقدان مدیریت مستمر و نه مقطع محور را ایجاب مینمود.
رژیم طهران بر اساس سیاست کوچک سازی تلخ و بزرگ سازی شیرین و یا مترادفا شیرینیزیون بزرگها و تلخیزیسیون کوچکها٬سعی کرد که از این زلزله بهره برداری های ذیل را بنماید:
--سنجش تقابل گروهها و طبقه غیر اذربایجانی به ضایعه
-سنجش تقابل همیت اجتماعی آذربایجانیها به یک فاجعه میدانی
-با عدم مدیریت و عدم ایجاد اهمیت به مساله٬فاجعه را مضاف کرد تا مدیریت خبری و فکری به سوی سوریه نباشد.
--ادامه پروژه نابودسازی کمپلکس آذربایجان چه از بعد فرهنگی و زبانی و چه از بعد نابودی نژادی استالینی
--با تعلیق موقت تحریم ورود نا همگون اجناس را به داخل فراهم کرد
--تبدیل مثله زلزله به یک مانور نظامی جهت تست کنترل نا متعادل جمعیت
--ایجاد فضای باز محدود هدایت شده جهت اجرا و اتهام سازی برای دستگیری و تداوم محکومیت فعالین آذربایجانی که در کنار آن برخی از فعالین حقوق بشر نیز قربانی این سیاست شدند.
با توجه به پارامترهای فوق الذکر میتوان این تحلیل بسیط را انجام داد که حکومت به طور کامل در این مساله موفق نشد و حس همدردی شدید مردمی٬تقویت احساسات ملی آذربایجان جهت مواجه با سیاستهای راسیستی حکومت علیه آذربایجان با اتکا بر شبکه های اجتماعی ٬سبب ترغیب سردمداران هرچقدر هم که دیر جهت ابراز همدردی و یا سفر به مناطق زلزله زده جهت فروکش کردن اعتراضات رسانه ای و فکری علیه این بی اعتنایی غیر قابل توجیه٬بود.
رژیم  کنونی طهران و حتی رژیمهای گذشته که به نوعی در راستای استفاده ابزاری از مسائل آذربایجان در اکثر مقاطع تاریخی موفق بوده اند ولیکن شاهد بودیم که دریک حادثه و بلای طبیعی به نوعی دستپاچگی گرفتار شد و به علت سنگینی عملیات لجستیکی و نظامی رژیم در خاک سوریه٬مساله آذربایجان را در اولویت بعدی قرارداد که به ناچار در اواخر این ضایعه مجبور به اعلام واکنش شد.
اخفا این گونه فجایع منوط به این دوره نبود٬در مساله خلق مسلمان در تبریز٬اعدام های دسته جمعی دهه ۶۰ ٬زلزله بوئین زهرا و یا رودبار و منجیل٬قتلهای زنجیره ای٬حوادث کهریزک٬رژیم از یک سو خواست با اعلام جزیی فجایع ترس و رعب را در جامعه ایجاد کند و به صورت سیاستهای استالینی چارچوب گرایی مطلقه ایجاد کند و از سوی دیگر به علت کشیدن شدن این فجایع به فضای رسانه ای و حقوقی بین المللی از افشای کامل آن واهمه داشت و تلاش کرد تا این موارد را  کوچک بیانگارد و بیانگارند.
رژیم  ایران یک رژیم کامپلکس است که همانند سیستم کندویی٬به مثابه زنبورهای کارگر در تلاش برای حفظ ملکه است و یان ملکه خود را ولایت مطلقه فقیه نام گذاری کرده است.ولایت مطلقه ای که الهام سخنگویی وقت شورای نگهبان در ان مقطع در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق گفت: حفظ ولایت فقیه از جان امام زمان هم مهم تر است٬ و این سیاست کلی حاکمیت را نشان داد که کاردینالهای حوزوی قم با اتکا بر سیستم کوکلس کلانی نه تنها به تک نگاری مذهبی بلکه ملیتی نیز می پردازند.تغییرات اساسی صورت گرفته در حوزه خاورمیانه و سوریه٬به نوعی رژیم را در منگنه  اقتصادی و سیاسی قرار داد.بهار عربی ای که به نوعی با مشام اسلامی ایجاد شد شاید در ظاهر به مزاج جمهوری اسلامی خوش امد ولیک درونمایه اهل سنتی گروههای مسلط بر حاکمیت و جامعه این کشورهای ٬علی خامنه ای را در بهره برداری از انها نا امید ساخت که به نوعی سخنرانی مرسی رئیس جمهوری مصر حاوی این چنین پیامی برا ی جمهوری اسلامی بود:
۱-با درود بر خلفای راشدین و صحابه(تقابل تشییع رژیم تهارن با تسنن اخوان المسلمینی)
۲-دفاع از مبارزات خلق سوریه و اخوان المسلمین علیه بشار اسد
۳-گوشزد به ایران در مورد ایجاد بهار شیعی عربی در مقابل بهار کثرت گرایی سنی عربی
۴-بازگشت مصر به دوران عبدالناصری با درونمایه دینی لیبرال
ضربات پی در پی سیاسی و اقتصادی به رژیم با شکست نامحسوس اجلاس سران غیر متعهد ها٬دور شدن همسایه همسایه از کشور(زیرا رژیم معتقد به این است اگر با همسایه خود مشکلی پیدا کرد با همسایه همسایه خود روابطت را مستحکم تر کن)٬شکست پروژه های علوی گری و اسلام گرایی رژیم در ترکیه که به نوعی با دستگیری جواسیس جمهوری اسلامی در مناطق تشییع نشین ترکیه همراه بود که با واکنش سرد ترکیه همراه بود ٬شکست مضاعفی برای رژیم در راستای تحریم ها ایجاد کرد و به نوعی ملکه مادر به فکر گردافشانی در زمستان انداخت.همه اینها سبب شد تا ایران جهت مبارزه تمام نیروی خود را صرف مبارزه در مرزهای خیایل قراردادی خود در سوریه و عراق بنماید تا جایگاه خود را در این کشورها حفظ کند و از دست ندهد و جهت فشار به ترکیه نیز با استفاده از قرابت علیویون ترکیه با تشییع به فکر تامین ماوا در ترکیه باشد ود ر اثنای تمامی  اینها مساله آزربایجان به فراموشی سپرده شد.وعده دوماه معاون رئیس جمهوری ایران در جهت ساخت ساز مساکن برای ضایعه دیدگان به ماه دومش رسیده است و سرمای کولاک آزربایجان در راه است و مردم بی پناه در چادرها تصاویر بشار اسد را در کانال یک تماشا میکنند.سخنان مرسی حتی تاثیر خود را بطور نامحسوس در خطبه های نماز جمعه امام جمعه زاهدان نشان داد که به نوعی از مرسی تشکر کرد٬زیرا این برای اولین بار بود که اسامی کامل خلفای راشدین از تریبون جمهوری اسلامی پخش شد.از سوی دیگر سخنان یک سناتور آمریکایی نیز در مورد آذربایجان واکنشهای مثبتی را از سوی شبکه اجتماعی آذربایجان داشت.تحولات سوریه و عراق نیز اکراد را به فکر فرو برده  و ایجاد دوباره یک پان عربیسم-اسلامیسم چراغ سبزی به اعراب ایران است که خود از ناهمگونی . گسستگی بافت اجتماعی خبر میدهد و مضافا نشان از هجمه از هر سو به رژیم طهران میباشد.
رژیم سعی کرد در این گیرودار اسپری خوش بو کننده خود را به این ضایعه تلخ بزند تا بوی جراحات به مشام غیریون نخورد ولیک خورد.تحلیل فوق الذکر از قیاس رژیم با کلیسای دوران قرون وسطی تماما براین موضوع صحه می گذارد که اگر در آینده ای دور رژیم جمهوری به مصائب بزرگتری دچار آید چطور به قربانی کردن مردم خواهد پرداخت و به علت شمای راسیستی خود موج اول شامل آذربایجان و مناطق قومیتی-ملیتی خواهد شد.از این رو آنها میدانند که پس از سوریه به قطع نوبت به ایران خواهد رسید و به علت بافت پازلی –ملیتی ایران ٬اوضاع در ایران همانند سوریه نخواهد بود و جریانها و جنبشهای ملی درآذربایجان٬کردستان٬بلوچستان و خوزستان به نوعی پاسخ مثبت به این نوع تحرکات خواهند داد.بنابراین خود چنین توهمی را ایجاد میکند که جریانهای ملی دارای عقاید راسیستی هستند تا به نوعی کل ساختار را در تقابل جریانهای فارس قراردهد و به نوعی خود را مبری کند ولیکن برخی از جریانهای درونی و یا خارج از کشور نیز با اتکا براین سیاست جمهوری اسلام و مضافا سیاستهای پوشالی پهلوی در این موضوع بدتر از جمهوری اسلامی عمل میکنند و هرگونه حرف و کلام غیر آرییای یرا برنتابیده و به جای حمله به رژیم و پایبندی به حقوق حقه ملل ساکن ٬جنبشهای مدنی را مورد تهاجم و تحقیر قرار میدهند این را نشان میدهد که کوکلس کلان گری تنها در ساختار حکومت نیست و به علت ترویج در بین مردم نیز ریشه دوانده است و هیچ تضمینی وجود ندارد که حکومت باصطلاح آینده خود این گونه نباشد و بعضا بعید به نظر میرسد.
زلزله آذربایجان نشان دادکه در این مقطع حساس وجود هرگونه تحرک علیه رژیم میتواند موثر باشد زیرا در فصلی که دیگر زنبورهای رژیم نمی تواند گرده های زیادی جمع اوری کند ملکه مرگش حتمی میشود اما تسریع بیجا و ناهمگون نیز میتواند عاملی باشد برای سرکوب بیشتر جمعی.لذا دقت در این مقطع از اوجب واجبات است زیرا رژیمی که به هرنحوی خواهان حفظ قدرت خود است میتواند آنی با اعطای حقوق پایه ای ملیتها همانند حق زبان مادری و تدریس آن ٬جنبشها را به انفعال وا دارد که نمونه ان را در آموزش ربان ترکی همراه اول مشاهد ه کردیم٬لذا خواستهای ملیتی باید فراتر رفته و علاوه بر حقوق زبان مادری ٬حقوق اقتصادی٬بشری و منطقه ای خود را نیز خواستار گردند و منتظر زلزله و یا کنشهای طبیعی و غیر طبیعی برای ایجاد عکس العمل نباشند.سرانجام سخن را با داستانکی پایان میدهم:
زن و شوهری  بیش از 60 سال با یکدیگر به این صورت زندگی مشترکی داشتند:
آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند درباره همه چیز با هم صحبت می کردند و هیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند؛ مگر یک چیز:یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و درباره ی آن هم چیزی نپرسد.
در همه این سال ها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود، اما سرانجام یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند. آنان در حالی که امور باقی را رفع و رجوع می کردند، پیرمرد جعبه کفش را آورد و نزد همسرش برد. پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را درباره آن جعبه به شوهرش بگوید. از او خواست تا در جعبه را باز کند.وقتی پیرمرد جعبه را باز کرد، دو عروسک بافتنی و مقداری پول به مبلغ95هزار دلار در آن دید.
پیرمرد در این خصوص از همسرش پرسید. پیرزن گفت: هنگامی که ما قول و قرار ازدواج را گذاشتیم، مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید. اوبه من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم ساکت بمانم و یک عروسک ببافم. پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد از سرازیر شدن اشک هایش جلوگیری کند.
فقط 2 عروسک در جعبه بود.پس همسرش فقط2بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجید بود. از این بابت در دلش شادمان شد و رو به همسرش کرد و گفت این همه پول چطور؟؟جریان اینها چیست؟؟
پیرزن در پاسخ گفت:«آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام»
در طول این زندگی مشترک ما نیز هزاران عروسک بافته ایم ولیکن بافته هایمان را نفروخته ایم٬وای به روزی که این بافته ها فروش رود که هر چه کردید خود با خویش کردید

۱۳۹۱ شهریور ۱۳, دوشنبه

کردهای ترکیه ای روز اول مدارس را بایکوت خواهند کرد

از اعلان روز 21 فوریه توسط سازمان یونسکو که در جهت تحقق حفاظت از زبانها به عنوان روز جهانی زبان مادری بوده چندین سال می گذرد. همه ساله در 21 فوریه خلق ترک ساکن ایران به همراه دیگر ملیت های غیرفارس مراسمات، بیانیه ها، اعتراضات و ... را به سبب ممنوعیت و عدم رسمیت زبان ها غیرفارس تدارک می بینند. در کنار روز جهانی زبان مادری روز اول مهر به سبب بازگشائی مدارسی که مهمترین ماشین آسیمیلاسیون دولت ایران بوده و می باشد نیز همه ساله اعتراضات مدنی دانش جوئی شکل می گیرد، مهمترین و مسالمت آمیزترین اعتراض برای روز نسل کشی زبانهای غیرفارس به نظر بایکوت روز اول رفتن به مدرسه و یا هفته اول مدارس می باشد.
بایکوت مدارسی که بر مبنای آموزش زبانی به غیراز زبان مادری ائتنیکهای موجود در کشوری می باشند اولین بار نیست و برای مثال کردهای ترکیه تا همین چند سال پیش روز اول مدارس و یا 1 هفته اول مدارس را بایکوت می کرده اند. اکنون نیز به سبب بهبود و روند دمکراتیک شدن ترکیه که در حال نوشتن قانون اساسی بر مبنای استانداردهای اروپائی در موضوع حقوق ائتنیکها، حقوق شهروندی، حقوق زبانی، حقوق دین باوران مختلف و ..می باشد بایکوت مدارس ترکیه توسط کوردهای ترکیه ای با حمایت های سندیکاهای سراسری ترکیه، گروههای فمنیسم، گروههای چپ، بسیاری از سازمانهای غیردولتی ترک و ... در شرف تحقق می باشد(1)، این در صورتی می باشد که کردهای ترکیه که جمعیتی بالغ بر 9 میلیون نفر می باشند اکنون دارای چندین کانال تلویزیون 24 ساعته به زبان کردی، اولین انستیتوی زبان کرد در دنیا، روزنامه های متعددی به زبان کوردی، صدها سندیکا و سازمان غیر دولتی در موضوعات مختلف، تدریس اختیاری زبان کردی در دانشگاه و ...می باشند ، ولی در ایران متاسفانه از زمان ممنوعیت و عدم رسمیت زبان ترکی تا به اکنون هیچ یک از سازمانهای غیردولتی، گروههای چپ، گروهای سیاسی فارس زبان به اصطلاح سراسری و ... کوچکترین سخنی در مورد نسل کشی زبانی- فرهنگی خلق ترک و دیگر ملل غیرفارس بر زبان نیاورده و حتی بعضی ها به سبب رویاروئی با هیولای تمامیت ارضی و ترس از قبول واقعیت چند ملیتی بودن این جغرافیا با سیستم های حاکم همراه بوده و هستند.   
چرا خلق ترک و دیگر ملل غیرفارس مدارس ایران را که نمونه بارز ماشین آسیمیلاسیون زبانی- فرهنگی می باشد بایکوت نکنند؟ مگر بایکوت کردن مصداق بارز حرکتی صلح طلبانه برای تحقق خواسته های به حق نیست؟ براستی آیا دولت ایران، ملت حاکم، گروههای سیاسی فارس زبان و .. واقعیت چند ملیتی بودن این جغرافیا را پذیرفته و در جهت احقاق حقوق پایمال شده میلیونها ترک، عرب، بلوچ، لر، گیلک، مازنی، کرد و .. قدم برداشته تا در زمره کشورهای معاصر قرار گیرند و یا با ادامه سیاست کتمان و آسیمیلاسیون زبانی – فرهنگی سبب مرگ زبانهای ملل غیرفارس خواهند شد؟    
بر اساس یافته علمی آموزش به زبان مادری سبب بسط ذهنی در کودکان می گردد(2)، نقش زبان مادری در دنیای کودک علاوه بر اینکه تحققش یکی از نیازهای اولیه انسانی می باشد از نظر توسعه ذهنیتی نیز نقش بسزائی دارد. بر اساس آمار سایت Ethnologue اکنون در اروپا 230، قاره آمریکا 1013 ، قاره آفریقا 2.058 ، آسیا 2.197، منطقه اقیانوس آرام 1311 و در کل دنیا حدود 7.000 نوع زبان و لهجه مورد تکلم واقع می گردد. بر اساس آمار رسمی و علمی که از سوی یونسکو ارائه شده بیش از 90-95% زبانهای امروزی تا سال 2010 تماماً دچار مرگ زبانی خواهد گشت(2)، بر همین اساس تنها 45-40 زبان خواهند توانست به دوره بعدی راه یابند. بیشتر زبانهائی که با خطر مرگ زبانی مواجه می باشند زبانهای اقلیت های ائتنیکی، زبانهای غیررسمی، زبانهای مغلوب در مواجه با زبان غالب و ... میباشند. امروزه در کشورهائی به مانند ایران به علت عدم آموزش زبان مادری و اجبار و تحمیل زبانی دیگر برای غیرفارس زبانان زبان اکثریت مغلوب با بحرانهای متعددی روبرو گشته است، به طوریکه بسیاری از زبانهای ملل غیرفارس امروزه در حوضه پاسخگوئی به نیازهای انسان غیرفارس زبان امروزی دچار نقصان های متعددی گشته اند، آثار فاخر ادبی (نظم و نثر) در بسیاری از زبانهای ملل غیرفارس وجود ندارد و یا در صورت وجود ضعیف و انگشت شمار می باشد. در دیگر سو به سبب روند جهانی شدن بعضی از زبانهای رابط بین المللی به سبب بهره گیری در زیرساخت جهانی ارتباطات اولین ترجیح خانواده های برای آموزش زبانی واقع می شود، خانواده ها برای تامین کار برای فردای کودک خواسته یا ناخواسته سعی در آموزش زبان رابط امروزی جهانی دارند. 
در بسیاری از کشورهای جهان به مانند ایران ائتنیک ها  و ملیت های مختلفی زندگی می کنند، زبان این ملیتها در صورتیکه به عنوان زبان رسمی کشور مذکور دارای ضمانت اجرائی نباشد به سبب مسائلی که سیستم های حاکم و زبان حاکم بر زبانهای محکوم روا می دارند این زبانها جزء طبقه بندی در معرض خطرترین زبانها واقع می شوند. در حالیکه یونسکو حق آموزش به زبان مادری را به رسمیت شناخته در بسیاری از کشورها به مانند ایران این حقوق هنوز هم نادیده گرفته شده و پایمال می گردد. 
سیستم های آموزشی که بر اساس زبان غالب می باشند سبب مرگ زبانهای مغلوب که جزء میراث بشریت می باشند می گردد. یونسکو زبان را به عنوان میراث فرهنگی شناخته و آموزش و بسط زبان مادری هر شخص و اجتماعی را برسمیت شناخته در عین حال حمایت های دولت ها را نیز برای گسترش زیرساختهای حفظ و گسترش زبانها خواستار شده، در حالی که بر اساس نتایج صورت گرفته بیشتر کودکان در سنین کوچکی در معرض آسیب زبان غالب می باشند، به طوریکه اغلب کودکان در چنین کشورهائی زبان مادری خود را فراموش کرده و ملزم به یادگیری زبان غالب می گردند. این کودکان در دوران بعدی به جای اینکه در کنار زبان مادری زبان رابطی را فرا گیرند تنها مبدل به متکلم به زبان غالب می گردند. هر یک از این اشخاص نیز به سبب تعلق به اجتماعی رفته رفته سبب نابودی فرهنگی می شوند.   
تحقیقات علمی در مورد زبان مادری
تحقیقات متعددی در مورد زبان مادری در محیط های شهری و روستائی دنیا صورت گرفته است. برای مثال در سال 1991 رامیرز(Ramirez) در مورد زبان مادری اقلیت اسپانیائی موجود در آمریکا که در حدود 2.352 نفر دانش آموز بوده انجام داده است. او دانش اموزان را به سه گروه مختلف تقسیم کرده و سه سیستم آموزشی مختلف را برای هر یک به اجرا گذاشت. گروه اول تنها زبان انگلیسی، گروه دوم 1-2 سال اسپانیائی و پس از آموزش زبان انگلیسی و گروه سوم 4-6 سال زبان اسپانیائی و پس از آموزش زبان انگلیسی را آموخت. از نتایج این تحقیق می توان نکات زیر را بیان کرد:
آموزش زبان مادری سبب افزایش خلاقیت در یادگیری زبان دوم، افزایش بهره وری در کلاس و ... می گردد. بر اساس نتایج تحقیق گروهی که زبان مادری را به صورت طولانی مدن در سیستم آموزشی آموخته اند در یادگیری زبان دوم که انگلیسی باشد دارای مهارت زیادی گشتند. گروهی که اصلاً زبان مادری را در سیستم تحصیلی اش گنجانده نشده بود دچار مشکلات عدیده درسی و آموزشی گشت، اعضای این گروه در سالهای بعدی در یادگیری زبان انگلیسی و دیگر دروس تحصیلی دچار ضعف های متعددی گشتند.   
در تحقیقی دیگری که توسط Thomas و Collier بر روی 210.000 دانش آموز روستائی و شهری که دارای زبان مادری اسپانیائی بودند صورت گرفت، این محققین دانش آموزان را به سه گروه تحصیلی تنها زبان مادری، زبان مادری و زبان انگلیسی و تنها زبان انگلیسی تقسیم کرده و آموزش دادند. در پایان تحصیلات و نتایج تحقیق برتری تحصیلی با دانش آموزانی بود که به زبان مادری خود آموزش دیده بودند این گروه از دانش آموزان در دوران دانشگاهی نیز موفق گشتند، در موضوع دو زبانگی نیز اولویت با آن دسته از دانش آموزانی بود که در کنار زبان مادری موفق به آموش زبان دوم گشته بودند(4). 
اومود اورمولو
منابع:
1- http://tinyurl.com/c6tb27m
2- http://tinyurl.com/c3e8ytm 
3- http://tinyurl.com/c6tb27m  
4- Cummins, J. (2000). Language, power, and pedagogy. Bilingual children in the crossfire. Clevedon, England: Multilingual Matters.
منبع:اورمیه نیوز

فعالیت صدها جاسوس و نیروی اطلاعاتی ایران در ترکیه

با توجه به خبرها و اطلاعاتی که در سایتهای معتبر جهانی و منطقه ای منتشر شده پس از ماه مارس و شروع اعتراضات در سوریه بر علیه حاکمیت دیکتاتور بشار اسد به سبب نوع نگرش ترکیه به حاکمیت سوریه و پناه دادن به آوارگان و مخالفین سوریه هزاران جاسوس و نیروی اطلاعاتی ایران به ترکیه گسیل شده و شروع به فعالیت نموده اند. علت این فعالیت نیروهای جاسوسی و اطلاعاتی ایران ضربه زدن به ترکیه و سعی در تاثیر گذاری در سیاستهای دولت ترکیه بر علیه بشار اسد و حاکمیت بعث مشخص شده است. بسیاری از مامورین اطلاعاتی و جاسوسان ایرانی طی این مدت بارها با کادر رهبری سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان (Kurdistan Workers' Party) دیدارهائی داشته اند.
بسیاری از این جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی ایران لحظه به لحظه از سوی سیستم اطلاعاتی و امنیتی ترکیه مورد تعقیب قرار گرفته و حرکاتشان ضبط شده است. بنا به گزارشات منتشر شده از سوی سیستم اطلاعاتی و امنیتی ترکیه جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی ایران بارها از مکانهای استراتژیک ترکیه، مکانهای نظامی، مکانهای امنیتی ترکیه تصویربرداری کرده و اطلاعات وسیعی را جمع کرده اند، حتی بسیاری از این جاسوسان به علت وجود آوارگان سوریه ای برای کسب اطلاعات لازم در داخل این گروهها نیز نفوذ کرده اند.
شهرام ضرغام کوهی و محمد رضا اسماعیل پور دو جاسوس ایران که سال پیش در ترکیه دستگیر شده اند منابع اطلاعاتی بسیاری را برای ارگانهای دولتی ایران جمع آوری کرده بودند، در این مابین چندین شهروند ترکیه ای نیز که با این جاسوسان مرتبط بودند نیز دستگیر شدند. این جاسوسان ایرانی با استفاده از دوربین های بسیار پیشرفته سعی در بدست آوردن مختصات مکانهای استراتژیک ترکیه داشته اند. سازمان اطلاعاتی ترکیه (MİT) حتی فیلمها و تصاویر دیدار این جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی ایران را با اعضای سازمان تروریستی حزب کارگران کوردستان نیز بدست آورده و منتشر کرده است. بسیاری از اشخاصی که در دیدارهای جاسوسان ایران و گروههای کادر بلند پایه سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان دیدار داشته اند از جمله اشخاصی هستند که با دولت ایران در دیدارهای پ.ک.ک نیز مورد استفاده قرار گرفته اند.
پس از دستگیری چندین جاسوس ایران در شهر ایغدیر ترکیه و همکاری چندین شخص ترکیه ای نیز با این جاسوسان مشخص شده است که جاسوسان ایرانی مختصات مکانهای نظامی و استراتژیک ترکیه را به اعضای سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان برای بمب گذاری می داده اند. چندین ایرانی دستگیر شده در این عملیات بنا به اطلاعات کشف شده عضو وزارت اطلاعات ایران بوده اند. 
منبع ترجمه خبر:
http://tinyurl.com/blsnqqz
سئدات لاچین اه ر یکی از استراتژیست های ترکیه امروز در روزنامه ملی و سراسری استار در این مورد چنین نوشت:
چند روزی میباشد که خبر از دستگیر و تعقیب صدها جاسوس و نیروی اطلاعاتی ایران نقل محافل خبری شده است، من به شخصه تعداد این جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی ایران را بیش از 1000 نفر تخمین زده و حوضه فعالیتشان را در 4 گوشه ترکیه می دانم. 
بسیار خوب صدها و هزاران جاسوس و نیروی اطلاعاتی ایران در ترکیه چه کار می کنند؟ اولین مورد به طبع برقراری ارتباط با سازمان تروریستی حزب کارگران کوردستان (Partiya Karkerên Kurdistan) می باشد، بسیاری از این جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی مختصات مکانهای مهم ترکیه را برای هدف واقع شدن پ.ک.ک در اختیار این سازمان تروریستی قرار می دهند. در کنار این مسئله کمک های مادی نیز برای پ.ک.ک می تواند دومین مورد از فعالیت این جاسوسان باشد. در دیگر سو ایجاد اختلافات مابین سنی و شیعه یا علوی های ترکیه برای بهره برداری سیاسی می باشد تا در ترکیه جنگ مذهبی براه افتد. به علت وجود مسائل جنگ داخلی در سوریه و نزدیک مرزهای ترکیه مرزهای ترکیه ای که نزدیک این جنگ داخلی اند اکنون جزء حساسترین دوران خود را سپری می کنند. استفاده ابزاری از علوی ها توسط حاکمیت ایران بیشتر رسم تاریخی می باشد، حتی در دوره عثمانی زمانیکه در ایران نیز شاهان ترکی بر مسند قدرت بودند علارغم وجود زیرساختهای هویت ترک در دو دولت عثمانی و صفوی بارها و بارها این دو دولت به هم تاخته بودند. در کنار این موارد گروههای اسلامی افراطی از دیگر گروههائی می باشد که جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی می توانند در انها تاثر گذار باشند. لزومی ندارد که این گروهها ایرانی باشند بلکه اگر در راستای منافعشان باشد بی شک زیر چتر حمایتی ایران قرار خواهند گرفت. 
ایران و سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان
برقراری رابطه مابین ایران و سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان (PKK) موضوع جدیدی نیست و بارها این چماغ و ماشه توسط ایران بر علیه ترکیه چکانده شده است. در طی سالهائی که آمریکا می خواست عراق را اشغال کند سازمان تروریستی حزب کارگران کوردستان بارها بر علیه ایران از سوی اسرائیل و آمریکا مورد بهره برداری قرار گرفت. بسیاری از سلاح های توسط این دولتها برای ضربه زدن به دولت ایران در اختیار سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان قرار گرفت. ولی چکاندن ماشه پ.ک.ک بر علیه حاکمیت ایران 1.5-2 سال پیش به اتمام رسید، به گفته مسئولین دولت ایران سازمان تروریستی حزب حیات آزاد کردستان یا پژاک (PJAK) موفق به امضائی تفاهم آشتش بس با دولت ایران شد، سوالی که در این توافق نامه نهفته این میباشد که آیا حاکمیت ایران خود توانست با سازمان تروریستی حزب حیات آزاد کردستان قرار داد آتش بس را امضاء کند یا اسرائیل و آمریکا اجازه دادند تا این آتش بس امضاء گردد؟
پس از امضاء این تفاهم نامه ایران به طور آشکارا دست به حمایت از سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان نمود. برای اولین مورد مرزهایش را بر روی حزب کارگران کوردستان گشود، در این صورت میلیتانهای سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان (Kurdistan Workers' Party) به راحتی توانستند حکاری، شیمدینلی، شمال عراق و مرزهای ایران را برای رفت و آمد راحت خود استفاده نمایند. حتی خبرهائی مبنی بر استفاده چندین پاسگاه مرزی ایران توسط سازمان تروریستی حزب کارگران کوردستان نیز بارها در مدیا منتشر شد، در دیگر سو تامین سلاح و آموزش در داخل مرزهای ایران را نیز باید افزود، آخرین رقم ها از آموزش تروریستهای عضو حزب کارگران کردستان که در ایران آموش دیده اند بیش از 400 تروریست تخمین زده می شود. 
پس از خروج نیروهای آمریکائی از عراق ایران با استفاده ابزاری از ماشه سازمان تروریستی حزب کارگران کوردستان توانست قدرت مانور خود را افزایش دهد. پس از شروع بهار عربی اختلاف فکری ترکیه و ایران در نوع برخورد با این انقلابهای متفاوت بود و نکته تقابل در سوریه شکل گرفت. ایران با استفاده از گروههای پیرو خود در عراق، لبنان توانست گروههای متفق خود را در یک حوزه جمع آوری کند، مهمترین ابزار بر علیه ترکیه که آماده نیز بود سازمان تروریستی حزب کارگران کردستان نیز دراین طرح جای خود را یافت.
آیا ایران می تواند در این بازیهای غالب گردد؟ به نظر شخصی ایم نخواهد توانست، چون دنیای اسلام میلی به افتادن به چاه عمیق مذهب گرائی را ندارد و بیشترین مسائل در حوزه ایران اتفاق خواهد افتاد.کشوری به مانند ترکیه که دارای جاذبه های فکری، مادی، دمکراسی و .. میباشد بی شک در این دام ها نخواهد افتاد ولی ایرن که وجودش بر مبنای لاین شعار شکل گرفته بی شک روزهای سختی در یپش روی خواهد داشت.
منبع:اورمیه نیوز