۱۳۹۰ آبان ۱۶, دوشنبه

تحصیل به زبان مادری

جاهلان و دشمنان ملت آزربایجان با مطرح کردن اینکه در دوران قبل پهلوی نیز برنامه درسی مدارس به زبان ترکی نبود، به نوعی خواهان القای این مطلب می باشند که چون در گذشته چنین نبود، پس امروز نیز نیازی به تدریس به این زبان در مدارس نمی باشد. و به نوعی مخالف تحصیل به زبان ترکی در آزربایجان می باشند.

اما حقیقت این است که اگر هم در بدترین حالت فرض کنیم در گذشته چنین بود (که در ادامه نشان خواهیم داد چنین نبوده است) و زبان تحصیلی در مدارس زبان ترکی نبود، نمی تواند دلیلی بر این باشد که این روال امروز نیز ادامه داشته باشد و اشتباه گذشتگانمان را ما نیز تکرار کنیم. چرا که در دنیای امروز تحصیل به زبان مادری حق هر انسانی می باشد. و افزایش شعور ملی در میان ملت آزربایجان باعث خواست تحصیل به زبان ملی شده است.

همچنین در این رابطه قابل ذکر است حتی در اروپا نیز قبل از ظهور شعور ملی، آثار علمی و ادبی به زبان ملی نوشته نمی شد، و به آن زبان نیز از نسلی به نسل دیگر انتقال نمی یافت، بلکه به زبانی «مرده» انتقال می یافت که مردم عادی معمولا بدان زبان تکلم نمی کردند و زبان مدارس نیز به زبانی غیر از زبان ملی آنها بود. اما با ظهور شعور ملی کاملا طبیعی به نظر می رسد که هر کودک بتواند با زبان مادری خود تعلیم و تربیت یابد. ... نویسنده آلمانی یوهان گوتفرید فن هردر نخستین متفکری بود که به زبان مادری تاکید نهاد و برای آن یک کیفیت عرفانی قائل شد و اظهار داشت که این زبان حتی در بیان روحانی و عقلانی از ارزش بسزایی برخوردار است. هردر، همه ملیت ها را فراخواند تا آثار و سنت های ویژه روح و شخصیت خود را تعالی ببخشند، و تاکید کرد که عمده ترین ابزار اظهار آن، «زبان موروثی ملی» است.(1)

حال که نشان داده شد قبل ظهور شعور ملی در میان سایر ملل نیز، زبان علمی و ادبی و تحصیلی زبانی غیر از زبان مادری بود می توان علت اینکه زبان ترکی "تنها" زبان علمی و ادبی و تحصیلی در دوران گذشته نبود را متوجه شد. حتی زمانی در خود ایران نیز بعضی نویسندگان آثار علمی خود را به زبان عربی می نوشتند و زبان غارسی تنها زبان شعر و شاعری و ستایش شاهان و چاپلوسی بود و حتی کسروی نیز به این مطلب اذعان داشته است. (اشاره به نکوهش کسروی از چاپلوسی و ستایش شاهان ترک توسط سعدی و حافظ و دیگر شاعران)
در ادامه نشان خواهیم داد که قبل از دوران شوم پهلوی اول در مدارس آزربایجان تدریس به زبان ترکی آزربایجانی انجام می گرفت. و در این مورد از مقاله دکتر سرداری نیا با عنوان " پیشینه تدریس زبان ترکی در مدارس آذربایجان " استفاده شده است.

مرحوم صمد سرداری نیا در مقاله ی مذکور آورده است:
"میرزا حسن رشديه با استفاده از دانش و آموخته‌هاي متخصصان بزرگ فن تعليم و تربيت از جمله «اوشينسکي» و «چئرنيايئوسکي» و با بهره‌گيري از تجارت گرانبهاي پنج ساله تعليم و تربيت خود در شهر ايروان ، توانست با تاليف و تدريس کتاب «وطن ديلي» در مدرسه‌اي که در تبريز بنيان گذاشته بود . اصول نوين علم آموزش و پرورش را در 120 سال پيش با موفقيت به مرحله اجرا در آورد.
...
رشديه اين روش جديد تدريس را به خوبي آموخته، بعدها کتاب درسي خود را تحت عنوان «وطن ديلي» در سال 1312 ه . ق / 1894 ميلادي درتبريز به چاپ رساند. اين کتاب درسي، هم از اين نظر که براي اولين بار با اصول صوتي نوشته شده بود و هم از نقطه نظر روش علمي نگاشته شدنش در تاريخ تدريس زبان مادري در آذربايجان، يک نقطه عطف به شمار مي‌رود . پروفسور «آقا محمد عبدالله يف» دراثر ارزشمند خود تحت عنوان «آذربايجان ديلي‌نين تدريسي تاريخي»(2) درباره اين کتاب درسي رشديه مي‌نويسد:»مولف در کتاب وطن ديلي به موضوعات زبان و اسلوب، توجه ويژه‌اي نموده است . رشديه با در نظر گرفتن سادگي و طبيعي بودن زبان و آفريدن مشکلات براي کودکان و اهميت سخن در درک زندگي ، سعي در حفظ شفافيت زبان(ترکي) آذربايجاني کرده بود.

رشديه با توجه به تمام ظرافت‌ها و آهنگدار بودن زبان (ترکي) آذربايجاني در اين کتاب به سلامت اسلوب و اختصار متن بيشتر دقت کرده است . وي در تمام عمرش تلاش کرده بود براي آسان کردن آموزش الفباي بغرنج و سنگين عربي به کودکان آذربايجان ، راهها و روش‌هاي جديدي پيدا مي‌کند.

کتاب درسي «وطن ديلي» نوشته ميرزا حسن رشديه که در مدرسه به دانش آموزان دوره ابتدائي تدريس مي‌کرد در سال 1312 ه. ق در چاپخانه دارالفنون تبريز چاپ شده است . در صفحه اول آن ، شناسنامه کتاب به زبان ترکي آذربايجاني نوشته شده که ترجمه فارسي آن بدين شرح است:

«کتابخانه‌اي است که مشتمل بر الفباي جديد که خواندن و نوشتن را بر اساس الفباي صوتي، به شاگردان مبتدي قبل از شش سالگي آموزش مي دهد.»

مولف و ناشرش در قطعه ايران ،‌صفحه آذربايجان حس‌بن‌مهدي مدير رشديه شهر تبريز است . در چاپخانه دارالفنون تبريز، مدرسه نظاميه که به نام مظفريه ناميده مي شود ، چاپ و منتشر گرديده است .‌تجديد چاپ آن با اجازه مولف خواهد بود.
در نگارش کتاب «وطن ديلي» که به زبان ترکي آذربايجاني و با روش علمي نگاشته شده است .‌مولف از طرز معيشت مردم آذربايجان الهام گرفته است . مردم ترک زبان با خواندن آن در عرض 60 ساعت با سواد مي‌شدند.
اين کتاب دو بخش دارد ، قسمت اول را الفبا و قسمت دوم را مثال ها تشکيل مي‌دهند. تدريس الفبا بر اساس ادبيات شفاهي مردم آذربايجان تدوين گرديده و مولف براي تفهيم مباني کلمات و واژه‌ها براي نوباوگان ، از امثال و حکم و آتالار سؤزو« استفاده کرده و در نتيجه توانسته است با کمک کلام پندآموز بزرگان . معاني مختلف را به دانش آموزان بياموزد. اين سخنان حکم آميز ، دانش آموزان را نسبت به خيرخواهي و نوعدوستي تشويق کرده و آنان را از شرارت، دروغگويي و رياکاري منع مي‌کند . مثلا : اؤزگه‌يه قويو قازان اؤزو دوشرـ خائن هئچ زآمان آرتماز ـ درس اوخويان درسدن دوْيماز ـ بوگون ايشيني صاباحا قوْيما و ديگر مثال‌ها. کتاب وطن ديلي به طرز زيبايي با زبان مادري مؤلف و با شيوه‌اي ساده و سليس نوشته شده است . در اين اثر، جمله‌ها کوتاه و روش‌ و مثال‌ها سهل و منسجم هستند(3)
مثلا درصفحه 104 کتاب در حکايتي تحت عنوان خسته مارال حادثه‌اي را با استادي اين چنين ترسيم مي‌کند :
مارالين بيري خسته اوْلموشدور ، دوْست و آشنالاري اونون کئف و احواليندان خبر آلماق اوچون ياتديغي محلّه ‌يه‌گليرديلر . بونلار گليب گئتديکلردن زامان او يئرده کي اوت و علفي يئييب تلف ائتميشديلر . مارال خسته‌ليکدن خلاص اولدو . اما اطرافيندا يئيه‌جک هئچ بير شئي قالماديغي اوچون آجيندان تلف اولموشدور.« (4)
...
نگارش و تدريس کتب درسي به زبان ترکي درآذربايجان ، مختص زنده ياد حاج ميرزا حسن رشديه نبود.‌پس از وي نيز اين اقدام خيرخواهانه را ديگري ادامه دادند از جمله کتب درسي پنج جلدي به زبان ترکي آذربايجاني تحت عنوان خمسه ادبيّه نيز از سوي ميرزا صادق تبريزي فرزند ملا اسدالله در سال 1893 ميلادي( 1272شمسي) با اصول نوين تعليم و تربيت در تبريز چاپ و منتشر شده است. (5)
زبان ترکي در آن دوران نه تنها در مدارسي که خود آذربايجاني‌ها تاسيس کرده بودند تدريس مي‌شد ، بلکه در آموزشهائي هم که توسط ميسيون‌هاي آمريکائي و ديگران در شهرهاي آذربايجان تاسيس گرديده بود از جمله در مموريان(6) اسکول جزو برنامه‌هاي درسي بود دکتر »جان الدر« دراين زمينه مي‌نويسد:
در اين هنگام در آموزشگاه آمريکايي تبريز فقط زبان ارمني تدريس مي‌شد ومقصود اصلي ميسيون. تربيت عده‌اي از جوانان براي مشاغل آموزگاري و بشارت بود . زبان ترکي‌ نيز از آن جهت که زبان متداول آذربايجان بود در اين آموزشگاه شاگردان تعليم داده مي‌شد. کلاس‌هاي اول و دوم آموزشگاه که به ترتيب در سال‌هاي 1889و 1890 فارغ التحصيل شدند. هر يک از 7 نفر شاگرد تشکيل مي‌ شد . بار ديگر به کمک سخاوتمندانه خانم تاو يک سالن بزرگ و دو اطاق مطالعه ، مخصوصا به منظور توسعه بخش ترکي مدرسه ساخته شد .
...
اين روال ادامه داشت تا اين که بر سلسله منحوس پهلوي با تعطيل کردن مدارس ترکي در آذربايجان ، ضربه سنگيني بر روند پيشرفت و توسعه فرهنگي اين خطه حماسه آفرين وارد آورد .
«پروانه آبراهاميان»در اين زمينه مي‌نويسد:
«در اين بين اقدام رضا شاه براي يکسان سازي ملي رنجش‌هاي بيشتري بين اقليت‌هاي ديني و زباني ايجاد کرده .‌. . اما روبه تعطيل مدارس و چاپخانه هاي اقليت‌ها به ويژه به آذري‌ها سخت ضربه زد آذري‌ها شهري‌تر از کردها ، عرب‌ها ،‌بلوچ‌ها و ترکمن‌ها بودند . روشنفکران بومي داشتند .‌در نتيجه وقتي مدارس ،‌روزنامه‌ها و چاپخانه‌هاي فارسي در آذربايجان جايگزين مدارس ، روزنامه‌ها و چاپخانه‌هاي ترکي شدند . رنجش فرهنگي فزوني گرفت، نوسازي (مدرنيزاسيون) نوع جديدي از گروه گرائي را برانگيخته بود. نوعي نه مبتني بر روستاها ، قبايل و محلات شهري منطقه ،‌بلکه بر اقليت‌هاي زباني و فرهنگي خرده دولت»(7)
همچنین آبراهامیان در کتاب تارخ ایران مدرن در رابطه با سیستم آموزشی متمرکز پهلوی اول معتقد است: «... این نظام بر یکپارچگی تاکید داشت و در سرتاسر مشور دارای برنامه آموزشی و کتاب درسی یکسان و البته زبان واحد – فارسی- بود. تدریس به سایر زبانها که در گذشته در مدارس اقلیت ها [ی دینی و ملی] مجاز بود، ممنوع شد. سیاست کلی نظام آموزشی جدید، فارسی سازی اقلیت های زبانی بود.»(8)"
تورج اتابکی در کتاب ایران و جنگ جهانی اول و در رابطه با طرفدران ارتقای زبان فارسی به عنوان زبان مشترک ایرانیان می گوید:
«... پافشاری آنان بر ارتقای زبان فارسی به مقام زبان مشترک ایرانیان و پاک سازی آن از واژگان عاریتی، به ویژه ترکی و عربی، این احساسات تازه به نوعی ملی گرایی زبانی مجهز کرد. ...» (9)
و این ملی گرایی زبانی بود که به ناحق باعث پسرفت و عدم پویایی زبان های ملل ساکن ایران و حرکت آنها به سوی زوال و نابودی شد و امروزه نیز طرفداران همان طرز فکر باز هم سعی در نابودی این زبانها دارند.
و نهایتا حقیقت این است که مساوی دانستن هویت ایرانی با هویت فارسی یکی از امور نامبارکی است که از دوران پهلوی به جا مانده است و دوردان قبل از آن چنین پدیده ای وجود نداشت.

1. بحثهایی در اندیشه های سیاسی قرن بیستم – دکتر علی اصغر حلبی – ص 102
2. آقا محمد عبدالله يف ـ آذربايجان ديلي‌نين تدريس تاريخي ـ باکي ـ معارف ـ 1966 ـ‌ص 103 و 238
3. حسن مجيدزاده (ساوالان ) ـ حاج ميرزا حسن رشديه‌ـ مجله وارليق ـ شماره 2 ـ خرداد 1358 ـ ص 47
4. مهد آزادي ـ تورکجه ادبيات صحيفه‌سي ـ 1387/8/26ـ ص 4
5. محمد لوي عباسي ـ مجله شفق ـ شماره مرداد 1325 ـ ص 41
6. براي اطلاع بيشتر درباره مموريان اسکول و باسکرويل مراجعه کنيد به جلد دوم مشاهير آذربايجان – استاد سرداری نیا
7.‌ ايران بين دو انقلاب ـ ترجمه کاظم فيروزمند و . . . ـ ص 148
8. تاربخ ایران مدرن – یرواند آبراهامیان – ترجمه محمد ابراهیم فتاحی – ص 158
9. ایران و جنگ جهانی اول، ویراستار تورج اتابکی، نشر ماهی، ص 164

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر