۱۳۹۰ دی ۲۶, دوشنبه

وطن و وطن پرستی و هم وطن دوستی چیست؟

حتی برای نیم ساعت هم که شده احساسات کذب ایران پرستی را که فکر و روح ات را به اسارت گرفته است کنار بگذار


وطن و وطن پرستی و هم وطن دوستی چیست؟
چرا باید مردم آزربایجان ایرانی وطن پرست باشند؟
چنگیزاؤزتورک

محدوده های سیاسی-جعرافیایی همه کشورها در طول تاریخ دست خوش تغییرات شده اند و این تغییرات ادامه خواهد یافت. مثلا همین جاییکه ایران نامیده میشود سالیانی نه چندان دور گرجستان و ارمنستان و قزاغستان و تاجیکستان را نیز در بر داشت. آیا ان موقع هم حس وطن پرستی و هم وطن دوستی در ایرانی به آن بزرگی وجود داشت؟ مثلا مردم شیراز و اصفهان به قرقیزستان و تاجیکستان رفته و آنجاها را دیده و عاشق آن سرزمین و مردم شده بودند؟ جواب خیر است. پس چطور جا و مردمیکه را ندیده بودند را دوست داشتند؟ اگر آن موقع هم حس وطن پرستی و هم وطن دوستی وجود داشت٬ آن حس وطن پرستی و هم وطن دوستی به چه دلیل و منطق بود؟ آیا اگر چنان احساساتی وجود داشت٬ به دلیل خود خواهی بر این اساس که کشور پهناوری دارند نبود؟ البته در ان زمانها وسعت هر کشوری به معنای قدرت زیاد آن نیز بود ولی حالا دیگر قدرت نه در وسعت بلکه در تکنولوژی و صنعت است. مثلا کشورهای کوچکی مانند ژاپن و آلمان قدرتمندتر از کشورهای پهناوری مانند ایران و افغانستان و پاکستان هستند. حتی اگر بگوییم وطن و هم وطن دوستی به دلیل احساس قدرت و امنیت کردن بوده٬ آیا باز این احساسی بر آمده از منافع شخصی و استفاده ابزاری از همدیگر نبود؟

چرا مردم آزربایجان باید ایران که شامل استانهای فارس و کرد و لر و بلوچ و عرب...نیز میشود را دوست داشته باشند؟ مگر چند درصد مردم آزربایجان به شهرهای اهواز و لرستان و کردستان مسافرت کرده و عاشق مردم و خاک آنجاها شده اند؟ همه موافق هستیم که اکثر مردم آزربایجان (و مردم دیگر ملل در ایران) بیشتر شهر و روستاهای ایران را ندیده اند. چطور میشود مردم و شهر و روستاهایی را که ندیده و نه رفته ای را دوست داشته باشی؟ آیا این چنین احساس وطن پرستی و هموطن دوستی بی پایه و بی منطق نیست؟ حتی اگر خیلی هم اهل مسافرت باشی٬ مگر در هر مسافرت با چند نفر حرف میزنی و آنها را جقدر میتوانی بشناسی و حقیقتا دوست داشته باشی؟ آیا این ممکن نیست که پس از شناخت درست از آشنایی پشیمان هم بشوی؟ آیا برای اینکه این مردم را دوست داشته باشی اینها حتما باید بخشی از ایران باشند؟

آیا هموطن دوستی به دلیل این است که مردم جاییکه وطن میخوانی (ایران) آدمهای خوبی هستند؟ اگر شماری از این آدمهای خوب (مردم آزربایجان) که دوستشان داری بخواهند از ایران جدا شوند٬ باز دوست شان خواهی داشت و از آنها حمایت خواهی کرد و یا آنها را قتل عام خواهی کرد؟ مگر نه این است که انسان باید کسانی را که دوست دارد را برای رسیدن به آرزو و خواستشان حمایت کند؟ اگر بر سر راه آنها قرار بگیری٬ پس ادعای دوستی و عشق تو دروغ نیست؟ شاید فکر بکنی مردمیکه میخواهند سرزمین خود را از ایران جدا کنند همه اشتباه میکنند. آیا به این صورت این مردم را احمق و فریب خورده نمیشماری؟ آیا فکر نمیکنی که تو خود فریب خورده و نادان باشی که در مورد آنها چنین فکر میکنی؟ اگر جدا کردن سرنوشت سیاسی-جعرافیایی مردمی از مردمی دیگر نشان احمقیت و فریب خورگی باشد٬ وجود این همه کشور در دنیا از جمله ایران که بدان افتخار میکنی نشان احمقیت و فریب خوردگی مردم هستند؟ پس همه مردم دنیا احمق و فریب خوده هستند و دنیا باید یک کشور میشد؟ شاید فکر بکنی مردمی که میخواهند سرنوشت سیاسی-جعرافیایی خود را از ایران جدا کنند اشتباه میکنند و به ضرر خودشان است٬ ملل آسیایه میانه که زمانی بخشی از ایران بودند امروز مستقل هستند٬ آیا انها خیلی بدبخت تر از ایران هستند؟ از نظر شما شاید آنها بدبخت باشند٬ ولی فکر نمکینی از اینکه آنها کشور مستقلی دارند احساس شادی و غرور میکنند؟ آیا برای خوشحالی انها خوشحال نیستی؟

نگه داشتن آزربایجان در محدوده سیاسی-جعرافیایی ایران چه ارمغانی برای آزربایجان و مردم آن داشته است؟ قتل عام هزاران نفر از مردم بیگناه آزربایجان جنوبی در سال ۱۹۴۶ به دست فارس. آپارتاید نژادی بر علیه مردم تورک آزربایجان هم در حکومت های پهلوی و هم حکومت فاشیستی فعلی با نقاب اسلامی. کشناندن زبان و فرهنگ تورک آزربایجان به ورطه نابودی. کشیده شدن آزربایجان به ۸ سال جنگ صدام بر سر اهواز که هیچ ربطی به آزربایجان نداشت. تحقیر مردم ترک آزربایجان از طرف فاشیزم فارس و جعل و تعیین هویت فاشیزم فارس به مردم آزربایجان. حالا بیاید در تخیلات خود این بلاهایی که به دلیل بخشی از ایران بودن بر سر آزربایجان و مردم آن آمده است را بر عکس کنیم و فرض کنیم ایران (فارس) موهبت های بیشماری به مردم آزربایجان ارمغان آورده بود. بیاید فرض کنیم که نه ۴۰۰ سال پیش بلکه تا ۴۰ سال پیش ما مردم آزربایجان آذری و یا حتی فارس بودیم. ولی ۴۰ سال پیش بنا به دلایلی تورکی یاد گرفتیم و حال خود را تورک میدانیم و به تورک بودن خود افتخار میکنیم و هیچ میلی هم به دوباره فارس شدن نداریم و این حقیقتی است که مردم آزربایجان در تطاهرات خود با شعار هارای هارای من تورکم با صدایی رسا به گوش همه منکرین هویت تورک آزربایجان رسانده اند. بیایید حتی خصلت و سیاست های ضد تورک شما فارسها و حکومت فارس با نقاب اسلامی یا نقاب کورشی را نادیده بگیریم. با همه این حال اگر مردم آذربایجان بخواهند کشوری مستقل آزربایجان جنوبی داشته باشند٬ شما دوست فارس و فارس پرست٬ بر سر راه مردم آزربایجان میگیری؟ آیا با قرار گرفتن بر سر راه مردم آزربایجان ثابت خواهی کرد که به دروغ ادعا میکردی مردم آزربایجا را دوست داری؟


در طول تاریخ بشریت٬ مرزهای کشورها همواره تغییر کرده و باعث به وجود آمدن کشورهای جدیدی شده اند. البته در گذشته این تغییر مرزها باعث بلعیده شدن برخی کشورها از طرف دیگر کشورها نیز شد ولی با قوانین موجود در دنیا تنها ممکن به وجود آمدن کشورهای جدید بوده و جامعه و قوانین جهانی اجازه بلعیدن کشوری از طرف کشور دیگری را نخواهد داد. آخرین نمونه از کشورهای جدید سودان جنوبی است و به وجود امدن چنین کشورهایی ادامه خواهد داشت٬ بخصوص در خاورمیانه که همزیزستی ملیت های متفاوت در یک محدوده سیاسی-جعرافیایی با تبعیض اقتصادی و نسل کشی فرهنگی همراه است. هیچ سیستم سیاسی و محدوده مرزی٬ در اصل هیچ چیزی در دنیا ابدی نیست. مرزهای جدید و کشورهای جدیدی به وجود خواهند آمد و متعصبین کور به اصطلاح وطن پرست هیچ کاری نخواهند توانست بکنند. تنها کاریکه میشود کرد این است که به جای مبارزه با مردمی که خواستار استقلال برای سرزمین خود هستند٬ با تعصب کور «وطن پرستی» خود مبارزه کرد و به خود و مردم خواستار استقلال هزینه جانی و مالی تحمیل نکرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر