۱۳۹۰ دی ۲۸, چهارشنبه

آزربایجان جنوبی در اشغال ایران

چنگیز اوزتورک
 آزبایجان جنوبی در شمال غرب جایی که ایران نامیده میشود قرار دارد. بر اساس برخی برآوردها، تورک های ساکن آزربایجان جنوبی، به اضافه تورک های زیادی که به دلیل نبود کار در وطن خود جلای وطن کرده و به فارسستان (ایران) مهاجرت کرده اند، ۳۵ ملیون نفر میباشد. ناگفته نماند که ایران تورک ستیز برای تداوم استثمار و اشغال آزربایجان جنوبی، تورک ها را همواره بسیار کمتر از آنی که هست نشان میدهد. بنابر این آمار ایران در مورد سرشماری تورک ها به هیچ وجه قابل قبول نیست. کدام آمار ایران درست است که این هم درست باشد؟

چندین طایفه از تورک ها در صده های ۶ و ۱۳ میلادی آسیایه میانه را ترک گفته و قسمتی از آنها در آزربایجان و قسمتی نیز در تورکیه امروزی سکنا گزیدند. وقتی تورک ها به این سرزمین ها رسیدند، این سرزمینها خالی از سکنه نبودند ولی جمعیت زیادی هم نداشتند. بخشی از این ساکنین غیر تورک به جاهای دیگر کوچ کرده و اندکی هم که ماندند با تورک ها در آمیختند که دیگر از آنان اثری بر جای نمانده است. تورک ها سربارانی بسیار جنگجو و با شهامتی داشتند و در نتیجه خیلی زود به قدرت دست یافته و امپراتوری هایی را بنا نهادند. امپراتوری های تورک مانند امپراتوری عثمانی و سلجوقی و صفوی بر نصف جهان حکومت راندند. امپراتوری های تورک همانند دیگر دول زمان خود با دموکراسی فاصله زیادی داشتند (دموکراسی و انتخابات پدیده ای است تازه) ولی چیزی که در مورد امپراتوری های تورک قابل توجه و ستایش است این است که دیگر زبانهای موجود در امپراتوری های خود را کاملا آزاد گذاشته و تلاش نکردند دیگر زبانهاو فرهنگ ها را از بین ببرند. چه شاهدی بهتر از این که ادبیات فارس ها در دوران حکومت های تورک با آزدادی تمام قد برافراشت و اشعار و کتابهای بی شماری در این دوران از طرف فارس ها به رشته تحریر در آمد، با وجود اینکه برخی از این اشعار و کتابها ضد تورک بودند که نمونه بارز آن نیز شاهنامه میباشد

حکومت تورک قاجاریه به دست رضا پهلوی سقوط کرد. برای تورک ها این فقط تغیر حکومت به نظر آمد و آنچه در انتظار شان بود برایشان قابل تصور هم نبود. پس از سرنگونی سلطنت قاجاریه به دست رضا پهلوی، رضا پهلوی در سال ۱۹۲۵حکومتی فارس و تورک ستیزی را پایه گذاری کرد. در ایرانی که رضا پهلوی به وجود آورد، فرهنگ شد فرهنگ فارس، زبان شد زبان فارسی، تاریخ شد تاریخ فارس، و رضا پهلوی تلاش کرد این ها را به تورک ها نیز تحمیل کند. باید در نظر داشت که تاریخ و فرهنگ فارس یک تاریخ و فرهنگ تورک و عرب ستیز بوده و در اصل تاریخ و فرهنگ فارس بر روی تورک و عرب ستیزی بنا شده است و نمونه آن نیز شاهنامه ابولقاسم فردوسی میباشد

پس از رضا پهلوی ملعون، پسر ملعون او محمد رضا پهلوی قدرت را در دست گرفت و سیاست های تورک ستیزانه پدر ملعون خود را با شدت تمام ادامه داد. دیری نپایید که در نتیجه سیاست های تورک ستیزانه فارس ، تورک ها زبان و فرهنگ و هویت خود را در حال نابودی دیدند. در سل ۱۹۴۵، مردم تورک آزربایجان جنوبی به رهبری جعفر پیشه وری اعلام خودمختاری نموده و تورکی را زبان رسمی آزربایجان جنوبی و مدارس نمودند. فارس تورک ستیز خود مختاری آزربایجان جنوبی را نیز تحمل نکرد. در سال ۱۹۴۶، ارتش اشغالگر فارس به آزربایجان جنوبی حمله برده و هزاران تورک بی گناه را قتل عام کرده و حکومت آزربایجان را سرنگون کرد

از این به بعد سیاستهای تورک ستیزانه ایران شدت بیشتری یافت و با همه گیر شدن مطبوعات و مدارس، حکومت فارس ایران از این طریق نیز برای تورک ستیزی استفاده کرده و بنا را به نابودی زبان و هویت تورک ها نهاد. در این برهه از زمان بود که کسی بنام احمق کسروی (احمد کسروی) که خود نیز تورک بود پیدا شده و در خدمت ایران تورک ستیز و محمد رضا شاه ملعون قرار گرفت. احمق کسروی با تمام بی شرمی با داستان سرایی های بسیار مضحکی تلاش کرد تورک ها را متقاعد کند که تورک نیستند. احمق کسروی قومی بنام آذری را اختراع کرد و تورک ها را به این قوم و هویت جعلی نسبت داد. در کنار قوم و هویت جعلی آذری، نژاد جعلی آریایی نیز اختراع شد و احمق کسوری گفت تورک ها آذری هستند و آریایی
پس از محمد رضا شاه ملعون جمهوری اسلامی سر کار آمد و تغیرات زیادی در سیاست های داخلی و خارجی به عمل آورد ولی جمهوری اسلامی سیاست های تورک ستیزانه را نه تنها کنار نگذاشت بلکه آن را با همان شدت دنبال نمود. رهبر فعلی حکومت ایران سید علی خامنه ای، مادر او فارس و اصلیت پدر او از اطراف تبریز بوده ولی در نجف و مشهد بزرگ شده بود. روشنفکر نماهای بی فکر ایرانی (فارس) با علم کردن خامنه ای و تورک نامیدن او سعی در توجیه تورک ستیزی و اشغال آزربایجان جنوبی را دارند. علم کردن خامنه ای بعنوان تورک از طرف روشنفکرنماهای ایرانی مضحک و نماینگر احمقیت آنها است. جهت اطلاع این روشنفکر نماها باید گفت که نه فقط خامنه ای (پدر تورک و مادر فارس) تورک های زیادی در حکومت ایران پست های بسیار حساس و بالایی را دارا هستند. آیا اینها اشغال آزربایجان جنوبی و سیاستهای تورک ستیزانه ایران را توجیه میکنند؟ آیا برای این افراد به اصطلاح تورک، مردم تورک و زبان و هویت آنها و کرامت آنها مهم است؟ خامنه ای در عمل نشان داده است که او یک تورک ستیز مذهبی بوده و بنا بر نیاز حکومت اش، گاهی فرهنگ ایرانی(فارس) و گاهی فرهنگ و ارزش های اسلامی را علم میکند

نمونه های بارز دیگری: داریوش اقبالی (خواننده) هم پدرش و هم مادرش تورک و خود او نیز تورک است. مگر داریوش اقبالی یک تورک ستیز نیست؟ احمق کسروی (احمد کسروی) هم پدرش و هم مادرش و هم خود او تورک بود، مگر احمق کسروی تورک ستیز به تمام عیار نبود؟

برخی از این افراد فقط به فکر پول و حکومت هستند و بس و دیگر چیزی برایشان مهم نیست. برخی از این افراد به دلیل وابستگی شدید مذهبی، تورک ستیزی را با مذهب ادغام کرده و به مذهب رنگ و بوی تورک ستیزانه و ایران پرستی داده اند (مانند تورک هایی که در حکومت فعلی ایران دارای پست و مقام هستند). برخی نیز در نتیجه سیاست و فرهنگ تورک ستیز فارس شده اند برده فارس. داریوش اقبالی (خواننده) و میر حسین موسوی نمونه هایی از این افراد هستند

حال تورک ها از خود میپرسند چرا فارس=ایران به تورک ها این همه ظلم و ستم میکند؟ چرا زبان و فرهنگ تورک ها هدف غیر انسانی ترین سیاستهای تورک ستیزانه ایران قرار گرفته است؟ چرا مذهبیون فارس بدتر از ملی گرایان و باستان پرستان فارس و ملی گرایان و باستان پرستان فارس بدتر از مذهبیون فارس تورک ستیز و اشغالگر هستند؟ چرا 100 سال است فارس در تلاش است تورک ها را از فرهنگ و زبان و هویت خود تهی کرده و آنها رابه نژاد و قوم جعلی آذری و آریایی سنجاق بزند؟ چرا فارس منابع طبیعی و انسانی آزربایجان جنوبی را استثمار میکند؟ چرا تورک ها و آزربایجان جنوبی تاوان ناکارآمدی و ماجراجویی فارسستان را میپردازند؟ چرا باید جندین ملیون تورک جلای وطن گفته وبه تهران و اصفهان و یا دیگر شهر های فارسستان مهاجرت کنند؟ چرا فارسستان کرامت انسانی تورک ها را با افکار و رفتار طالبانی و تورک ستیزانه خود مورد هدف قرار داده است؟ چرا باید تورک ها در جنگ فارسستان و عراق جان میدادند؟ چرا باید هر تورکی دو سال از بهترین سالهای زندگی خود را در خدمت نیروهای امنیتی تورک ستیز فارس باشد؟ مگر تورک های آزربایجان جنوبی از برادران خونی خود در تورکیه و آزربایجان شمالی و دیگر جمهوری های تورک چه کم دارند؟ چرا آزربایجان جنوبی مانند دیگر جمهوری های تورک مستقل و آزاد نیست؟

جواب این پرسش ها بسیار ساده است: فارسستان آزربایجان جنوبی را اشغال کرده و از اشغالگر نیز به غیر از این انتظار نمیرود. تنها وجه مشترک تورک های آزربایجان جنوبی با فارسستان و فارس فقط همین زبان فارسی است که آن نیز به ما تحمیل شده است. پرسش نباید این باشد که چرا فارس به تورک ها ظلم میکند، بلکه پرسش باید این باشد که چرا باید آزربایجان جنوبی در اشغال ایران باشد؟ جواب این هم ساده است: مگر اشغال را میشود توجیه کرد؟ نه. ایران آزربایجان جنوبی را اشغال کرده و در حال استثمار آن آب و خاک و مردم است و این اشغال باید هرچه زودتر پایان یابد. شنیده میشود اشغالگران فارس و نوچه های آنها آزربایجان را سر ایران مینامند. این خود اهانتی است به ملت شریف آزربایجان جنوبی. این مانند این میماند که عراق در جنگ هشت ساله با فارسستان،آن را اشغال میکرد و سپس صدام حسین فارسستان را سر عراق مینامید. آیا این عوام فریبی و توهین نمیشد؟
برخی از فارسهای ضد توک تداوم اشغال آزربایجان جنوبی را به نفع خود آزربایجان تبلیغ میکنند و میگویند بدین صورت پول نفت مناطق اعراب به آزربایجان نیز سرازیر میشود. نخست اینکه آزربایجان جنوبی نفت و دیگر منابع طبیعی سرشاری دارد که میتواند آزربایجان را در کمترین مدت به یک کشور پیشرفته و قدرتمند تبدیل کند. دوم اینکه، حتی اگر آزربایجان اصلا منابع طبیعی نداشت، باز نیازی به نفت ایران نداشت به خاطر نفت تن به اشغال و استثمار ایران نمیداد. مگر تورک ها نفت و بنزین را مفت دریافت میکنند؟ مگر آن را از حکومت فارس با پول نیمگیرند؟ مگر تورک ها کرامت انسانی و شرف خود را به خاطر نفت فروخته و به اشغال تن میدهند؟ مگر تورکیه نفت دارد که به سرعت در حال پیشرفت و آبادانی است؟ مگر آلمان و فرانسه با نفت اهواز پیشرفت کرده است؟ مگر ژاپن با پول نفت اهواز پیشرفت کرده است؟ اگر قرار باشد اشغال را به دلیل نفت قبول کرد، پس چرا ایران (فارسستان) زیر اشغال عراق نرفت و زیر اشغال عربستان نمیرود؟ آنها که نفت بسیار زیادی دارند

ستارخان و باقر خان به دلیل سادگی و عدم درک عمیق شرایط آن زمان و آینده، به جای آزادی آزربایجان از اشغال ایران، برای مشروطه و اصلاح حکومت ایران جنگیدند و جان دادند. کمتر از دو دهه پس از ستار خان و باقر خان، رهبر کبیر جهان تورک، آتا تورک کبیر به پا خواست و تورکیه را به استقلال و مردم خود را به آزادی رساند. با احترام به مبارزان و قهرمانانی مانند ستار خان و باقر خان، باید اذعان کرد که آنان معصوم نبوده و دچار اشتباهاتی شده اند که نمونه بارز آن مبارزه برای استقلال آزربایجان نبود. باید از تاریخ و اشتباهات گذشته درس گرفت و از تجربیات موفق استفاده کرد. واضح است که تجربه موفق تورکیه و رهبری و درایت منحصر به فرد آتاتورک کبیر میباشد. حال مردم مظلوم آزربایجان جنوبی پس از صده ها زندگی در اسارت و اشغال فارس راه آتاتورک کبیر را در پیش گرفته و به چیزی کمتر از استقلال از اشغال ایران قانع نخواهند شد

مردم تورک آزربایجان جنوبی آزموده را باز نخواهند آزمود. راه یکی است و آن راه آزادی از اشغال فارس و به دست آوردن استقلال و آزادی است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر