روز
جمعه 21 بهمن فراخوانی در سایت کلمه و گویا به زبان من درآوردی آذری منتشر
شد که مرا برآن داشت تا تحلیل و نقد کوتاهی پیرامون این بیانیه ی پر از
دروغ و فریب بنویسم.
متن این فراخوان را می توانید از لینک زیر دریافت نمایید :
http://www.kaleme.com/ 1390/11/21/klm-90380
مقدمه
در این نوشته سعی کرده ام جنبش سبز را به دو مرحله ی اکتیو و پسیو بودن آن تقسیم نمایم و به بررسی نحوه ی رویکردها و نگرش متفاوت و ریاکارانه ی سران و فعالین جنبش سبز به مساله ی ملی در این دو مرحله بپردازم. مرحله ی اکتیو بودن و بروز جدی در صحنه ی آن مربوط به شکلگیری اعتراضات به انتخابات ریاست جمهوری از 25 خرداد 88 تا 25 بهمن 89 در نظر گرفته شده و پسیو بودن آن نیز از سال 90 در نظر گرفته شده است. هرچند به اعتقاد خودم جنبش سبز از آغاز سال 89 پسیو و ایزوله شده است. ولی منظور از اکتیو بودن در اینجا به معنای اکتیو بودن علاوه بر در صحنه بودن، در شبکه های اجتماعی نیز هست که از سال 90 بعد از شکست پلان هایشان و تاثیر منفی منطبق نبودن حرف در دنیای مجازی و عمل نکردن و غایب بودن در صحنه، کاملا پسیو و ایزوله شد. جنبش سبز در دوران قوت و ضعف عملکردها و مواضع دوگانه ای با مساله ی ملی ملل غیر فارس داشته که در ذیل به آنها می پردازیم :
1. مرحله ی اکتیو بودن : جنبش سبز از همان روز اول شکل گیری و پا به میدان گذاشتن با عدم همراهی ملل غیر فارس مواجه شد که دلیل عمده ی آن ماهیت ریاکارانه ی آن و عدم ارائه ی برنامه ی مشخص خصوصا در مورد حقوق ملیتهای غیر فارس و نیز بایکوت اخبار مربوط به مناطق غیر فارس بود که هنوز هم این روند ادامه دارد. نظاره گر بودن و سکوت معنی دار ملل غیر فارس بر این روند، پیامی مهم از طرف ملل غیر فارس به رهبران و ملت فارس بود که ماه ها بعد موجب شد شک سران جنبش سبز (جنبش ملت فارس) در مورد بیداری ملی ملل تحت ستم رفع گردد و سران سبز که حاضر به دادن کوچکترین امتیاز و بیان ستم های روا رفته بر ملل غیر فارس بودند، در دو ماه بعدی بیانیه هایی در مورد تحریم جوکهای باصطلاح قومیتی داده و خواستار تغییر این رویه به سمت جوک برای سران رژیم و شخص احمدی نژاد شدند. این بیانیه و برخورد کوته فکری و عوامفریبی سران جنبش سبز را نشان می داد که می خواستن خواسته های ملی ملل غیر فارس را عمدا در حد تحقیرهای باصطلاح قومیتی تقلیل داده و با این شعارهای پوپولیستی در گمان خویش بتوانند تا حدودی کفه ی ترازو را از سمت فعالین ملی کم و به نفع خویش سنگین نمایند که در نهایت شکست این تاکتیک فریبکارانه ی آنها را دیدیم. سران سبز که شعور و بیداری ملی ملل غیر فارس را فراتر از نگرش سطحی و تحقیرآمیز خویش دیدند، در گام بعدی حرف از اجرای قانون 15 اساسی و تدریس باصطلاح زبان های بومی و محلی به میان آوردند تا به زعم خویش اینبار علاوه بر توده ی ملل غیر فارس، فعالین ملی را که قبلا دور می زدند را نیز وارد تعامل و بازی های سیاسی خویش کنند. این بار نیز فعالین ملی و توده ی ملل غیر فارس شعار و نمایشی بودن اینگونه رفتارهای سران سبز را به آنان گوشزد کرده و موجب شدند بعد از چندین هفته سران سبز باز هم جهت فریب ملل غیرفارس و خصوصا ملت تورک آزربایجان، بطور موقت و باصطلاح گذشتن خرشان از پل (فراخوان تجمعی سران سبز برای 13 آبان 89 ) و نیز آگاهی از فراخوان فعالین ملی برای تظاهرات ضد نژادپرستی (30 مرداد 89 در پی اهانت هواداران ملوان و پرسپولیس)، وبسایتی بزبان تورکی آزربایجانی تحت عنوان «آزادلیغین یاشیل سسی» راه اندازی نمودند. این وبسایت بر خلاف بیانیه ی منتشره در سایت کلمه، ما را نه آذری، بلکه تورک آزربایجانی و زبان ما را تورکی آزربایجانی قلمداد می کند (برای عوامفریبی!) که لینک زیر گویای همه چیز است و متنی که بر خلاف متن باصطلاح آذری سایت کلمه، به تورکی اصیل نگارش شده :
http:// tr.irangreenvoice.com/ content/4500
عجیبا و غریبا! قضاوت در مورد این سیاست مکارانه و دورویی فعالین سبز را بر عهده ی شما می گذارم!!
در اینجا لینک وبسایت آزادلیغین یاشیل سسی که گویا جهت انعکاس اخبار آزربایجان جنوبی ولی در عمل انعکاس اخبار ملی بطور جهتدار و انعکاس و تبلیغ اخبار و بیانیه های جریانات مرکزگرا ایجاد شده را می آوریم :
http:// tr.irangreenvoice.com/
/
در صفحه ی اول این وبسایت عکس میدان آزادی را مشاهده می نماییم که ارتباطی با جغرافیای آزربایجان ندارد و این عکس نمود این است که جنبش سبز تنها مربوط به تهران و خیزش مردم تهران است که در اینجا خبری از قیام ملت تورک در 1 خراد و تصاویر آن و نیز ارک قالاسی (نماد مقاومت ملی تورکها) نیست. این عکس گویای همه چیز است و آن اینکه آزربایجان نه برای حق خویش بلکه بایستی برای نجات تهران و خواسته های ملت فارس و سران سبز به پا خیزد و همه ی جریانات ملی در آزربایجان در داخل جنبش سبز این عالی جنابان حل و محو گردد! در داخل این عکس نیز شعاری به زبان کوردی نوشته شده است!
گویا آزربایجان دارای دو اتنیک تورک و کورد است! اگر بدقت این وبسایت را بررسی نماییم متوجه خواهیم شد که اولین متن منتشر شده در آن به تاریخ 89.5.19 یعنی تقریبا 11 روز مانده به اعتراضات ضد نژادپرستی در آزربایجان و حدودا 3 ماه مانده به تجمعات 13 آبان در پی فراخوان سران جنبش سبز است (قضاوت را بعهده ی شما می سپارم!). آخرین متن ارسال شده و آخرین بروزرسانی در این وبسایت نیز حدودا 10 آبان 89 می باشد! یعنی وقتی خرشان از پل گذشت، نیازی به آپدیت سایت نداشتند!! باز هم قضاوت را به عهده ی خوانندگان عزیز می سپارم. ورژن اصلی این سایت «ندای سبز آزادی» به آدرس زیر می باشد که لحظه لحظه آپدیت می گردد :
http:// www.irangreenvoice.com/
در این لینک قبلا در قسمت بالای سایت پنج منوی تغییر زبان (تورکجه-عربی-English-Franç is)
وجود داشت و قول داده بودند قسمت کوردی و بلوچی نیز افتتاح گردد! حال
اینکه اگر به داخل آدرس اصلی سایت برویم، دو منوی توکجه و عربی حذف گشته
اند و این دو صفحه تنها حدود 4 ماه فعالیت داشته اند!! بگذریم از این دروغ و
ریا و استفاده ی ابزاری از ملل غیر فارس ...
2. مرحله ی پسیو بودن : در این مرحله جنبش سبز که ایزوله شده و عملا قدرت مانور زیادی در محیط مجازی و حقیقی ندارد، یکی دو بار بیانیه هایی کلی در باب حقوق باصطلاح اقوام و زبان مادری شان می دهد که باز بدلیل ماهیت فریبکارانه ی نفس عمل شان با بی تفاوتی و سردی فعالین ملل غیر فارس مواجه
می گردد. بدنبال فراخوان فعالین ملی آزربایجان جهت برگزاری اجتماعات در روز 13 فروردین جهت اعتراض به خشکاندن عمدی دریاچه ی اورمیه، سایتهای موسوم به جنبش سبز (خصوصا همین سایت کلمه و جرس) مثل طبق همیشگی سکوت اختیار می کنند. پس از یک هفته از اعتراضات 13 فروردین در آزربایجان و انعکاس وسیع آن در جهان، سران جنبش سبز برای اینکه از غافله عقب نمانند اخبار مختصری در این مورد نوشته و به آن بسنده می نمایند. با اوجگیری اعراضات گسترده در شهرهای مختلف آزربایجان نسبت به خشک شدن دریاچه ی اورمیه در شهریور ماه امسال، در حالیکه حتی تیتر مهم بسیاری از سایتهای اوپوزیسیون ضد تورک را تشکیل می داد، حدودا 5 روز توسط سایتهای موسوم به جنبش سبز بایکوت و سانسور شد و این امر حتی موجب اعتراض بعضی فعالین جنبش سبز به بایکوت اخبار آزربایجان توسط سران سبز شد که بلاخره در یک عقبنشینی تاکتیکی مجبور به درج اخبار جسته گریخته ای از آن شدند و بیانیه ای توسط امیر حسین ارجمند در خصوص حمایت (ظاهری) از اعتراضات بحق تورکها داده شد. ولی این بیانیه ساعت و زمان مشخصی جهت اعتراضات و تجمعات در حمایت از آزربایجانی ها در شهرهای فارس نشین ارائه نکرده بود! (چون مطابقتی با منافع سران سبز نداشت). حتی برعکس، فعالین مستقل جنبش سبز دو فراخوان در مورد حمایت از دریاچه ی اورمیه داده بودند که در یکی از آن که روز موعودش بازی دو تیم تیراختور و استقلال بود، تماشاگران باصطلاح سبز استقلال توهین های بیشماری نثار تورکها کردند و در چند مورد به ضرب و شتم تورکها نیز پرداهتند! این مرحله مهمترین مرحله از جداسازی افراد ساده دلی از تورکها که هنوز به جنبش سبز دل بسته بودند شد. تناقض ها و ریاکاری های سران سبز حتی موجب بیداری بیشتری از بخواب رفته هایمان شد و افراد بیشتری حقانیت حرکت ملی آزربایجان را مشاهده و مجذوب آن گشتند.
و اما در مورد « متن آذری فراخوان شورای هماهنگی راه سبز برای راه پیمایی ۲۵ بهمن» این متن دارای چند مشکل اساسی است. یکی اینکه تورکهای آذربایجان خود را نه آذری (من درآوردی و اولین جرقه برای آسیمیلاسیون و مشکلات دیگر) بلکه تورک می دانند و حتی فارس ها نیز ما را به اسم تاریخی خود یعنی تورک خطاب می کنند که ریشه در حافظه ی تاریخی دارد. آذربایجانی ها بشدت از واژه ی جعلی و استعماری آذری نفرت دارند و این مساله نشانگر جمود فکری و ادامه ی دشمن تراشی با هویت ملی تورک هاست. مشکل دوم قوم خطاب کردن ملل ساکن در ایران و تنزل دادن هویت و کرامت ملیت آنها به واژه ی تحقیرآمیز قوم است
لفظ قوم برای اجتماعات چند صد الی ۵۰ هزار نفری که فاقد سرزمین پیوسته و جای ثابت باشد، بکار می رود. بنابراین حقوق قومی نیز مسلما هیچ سنخیتی با حقوق ملی ملل غیر فارس ندارد و مخاطب آن گروه های قومی ارمنی، آشوری، گرجی و ... ساکن در کشور باصطلاح ایران می باشد که فاقد سرزمین ملی می باشند. مشکل سوم مبهم بودن مطالبات ملل غیر فارس در این بیانیه است که مسلما نشانگر نادیده گرفتن جنبش های ملی و عدم برسمیت شناختن و عدم تعامل با گروه های ملی توسط سران سبز است.
نتیجه گیری کلی از دو پروسه ی بالا سران جنبش سبز چنین تصور می نمایند که مشکلات اقتصادی (که نسبت به سال 88 بیشتر شده و نارضایتی ها را افزایش داده) موجب پیوستن طبقات پایین جامعه (که اکثرا از میان ملیتهای فارس هستند) به جنبش سبز خواهد شد و دیگر نیاز چندانی نسبت به تعریف از خود، تعریف از ملل غیر فارس و تعامل با فعالان ملی آنها و نیز تعریف و تمجدید ظاهری از ملل غیر فارس ندارند و همانند
سال گذشته نیاز چندانی به تورک آزربایجان خطاب کردن (در سایت آزادلیغین یاشیل سسی) نیست. غافل از اینکه نارضایتی در آزربایجان و سایر مناطق ملی نه یک جنبش صنفی بلکه حرکتی ملی و دربرگیرنده ی حرکتهای دموکراتیک، برابری طلبانه، طبقاتی ... است. خصوصیتی که جنبش سبز فاقد آن است و بظاهر تنها لفظ دموکراتیک آنرا یدک می کشد و عدم وجود ویژگی های طبقاتی و جنسیتی در آن سبب منفعل و تحلیل رفتن آن در جامعه ی فارسی زبان و همچنین عدم وجود ویژگی های تعاونی و سازش پذیری و عدم پذیرش اصل اتنوکراسی و ارجحیت و مقدم بودن آن بر دموکراسی، انحصارطلبی توام با ناسیونالیست افراطی ایرانگرا (فارسگرا) موجب بی تفاوتی ملل غیر فارس بدان شده است.
تمامی این رویدادها نشانگر عدم اصلاح پذیری سران سبز و ریاکار بودن آنهاست. بنابراین ملل غیر فارس، امروزه بیشتر از هر زمان دیگر نیازمند نزدیکی و تعامل با همدیگر بوده و بایستی در جبهه ای واحد و بطور هماهنگ دامنه ی مبارزات ملی جهت حق تعیین سرنوشت و برچیدن امپراطوری ویرانگر ایران و استقرار حکومت ملی در کشور مستقل خود را افزایش دهند. برگزاری سمینارها و نشستهای گوناگون تشکیلات های ملل غیر فارس جهت وحدت هرچه بیشتر حول احقاق حقوق ملی موجب تقویت مبارزات ملی همراستا و عقبنشینی اوپوزیسیون فارس خواهد شد. فعالین ملل غیر فارس بایستی در مقابل اوپوزیسیون قسم خورده ی فارس که اخیرا در کلن و استکهلم بر علیه ملیتهای فارس که گویی از نمایندگان ملل غیر فارس نیز دعوت بعمل آورده بودند و در عمل بیانیه در مورد اینکه فارسی زبان رسمی و مشترک ایرانیان بوده و بایستی استقلال و تمامیت ارضی ایران خط قرمزمان باشد داده بودند، باید جبهه و موضعی واحد تشکیل داده و اینگونه خود را بعنوان یگانه آلترناتیو قدرتمند که قادر به اورگانیزاسیون و برچیدن فاشیست و راسیست است بهم در داخل و هم در دنیا تقدیم نمایند. غیر از این روش، راهکار دیگری وجود ندارد و در صورت تعلل در آن، فرصت سوخته و بایستی در آینده شاهد استمرار راسیست و استعمارگر فارس در ایران حتی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی بود.
زنده باد استقلال ملی ملل غیر فارس
بونا اینانیرام کی یوزده یوز گله جک بیزیمدیر
Oğuz Xan Oğlu / Təbriz / 12.2.2012
متن این فراخوان را می توانید از لینک زیر دریافت نمایید :
http://www.kaleme.com/
مقدمه
در این نوشته سعی کرده ام جنبش سبز را به دو مرحله ی اکتیو و پسیو بودن آن تقسیم نمایم و به بررسی نحوه ی رویکردها و نگرش متفاوت و ریاکارانه ی سران و فعالین جنبش سبز به مساله ی ملی در این دو مرحله بپردازم. مرحله ی اکتیو بودن و بروز جدی در صحنه ی آن مربوط به شکلگیری اعتراضات به انتخابات ریاست جمهوری از 25 خرداد 88 تا 25 بهمن 89 در نظر گرفته شده و پسیو بودن آن نیز از سال 90 در نظر گرفته شده است. هرچند به اعتقاد خودم جنبش سبز از آغاز سال 89 پسیو و ایزوله شده است. ولی منظور از اکتیو بودن در اینجا به معنای اکتیو بودن علاوه بر در صحنه بودن، در شبکه های اجتماعی نیز هست که از سال 90 بعد از شکست پلان هایشان و تاثیر منفی منطبق نبودن حرف در دنیای مجازی و عمل نکردن و غایب بودن در صحنه، کاملا پسیو و ایزوله شد. جنبش سبز در دوران قوت و ضعف عملکردها و مواضع دوگانه ای با مساله ی ملی ملل غیر فارس داشته که در ذیل به آنها می پردازیم :
1. مرحله ی اکتیو بودن : جنبش سبز از همان روز اول شکل گیری و پا به میدان گذاشتن با عدم همراهی ملل غیر فارس مواجه شد که دلیل عمده ی آن ماهیت ریاکارانه ی آن و عدم ارائه ی برنامه ی مشخص خصوصا در مورد حقوق ملیتهای غیر فارس و نیز بایکوت اخبار مربوط به مناطق غیر فارس بود که هنوز هم این روند ادامه دارد. نظاره گر بودن و سکوت معنی دار ملل غیر فارس بر این روند، پیامی مهم از طرف ملل غیر فارس به رهبران و ملت فارس بود که ماه ها بعد موجب شد شک سران جنبش سبز (جنبش ملت فارس) در مورد بیداری ملی ملل تحت ستم رفع گردد و سران سبز که حاضر به دادن کوچکترین امتیاز و بیان ستم های روا رفته بر ملل غیر فارس بودند، در دو ماه بعدی بیانیه هایی در مورد تحریم جوکهای باصطلاح قومیتی داده و خواستار تغییر این رویه به سمت جوک برای سران رژیم و شخص احمدی نژاد شدند. این بیانیه و برخورد کوته فکری و عوامفریبی سران جنبش سبز را نشان می داد که می خواستن خواسته های ملی ملل غیر فارس را عمدا در حد تحقیرهای باصطلاح قومیتی تقلیل داده و با این شعارهای پوپولیستی در گمان خویش بتوانند تا حدودی کفه ی ترازو را از سمت فعالین ملی کم و به نفع خویش سنگین نمایند که در نهایت شکست این تاکتیک فریبکارانه ی آنها را دیدیم. سران سبز که شعور و بیداری ملی ملل غیر فارس را فراتر از نگرش سطحی و تحقیرآمیز خویش دیدند، در گام بعدی حرف از اجرای قانون 15 اساسی و تدریس باصطلاح زبان های بومی و محلی به میان آوردند تا به زعم خویش اینبار علاوه بر توده ی ملل غیر فارس، فعالین ملی را که قبلا دور می زدند را نیز وارد تعامل و بازی های سیاسی خویش کنند. این بار نیز فعالین ملی و توده ی ملل غیر فارس شعار و نمایشی بودن اینگونه رفتارهای سران سبز را به آنان گوشزد کرده و موجب شدند بعد از چندین هفته سران سبز باز هم جهت فریب ملل غیرفارس و خصوصا ملت تورک آزربایجان، بطور موقت و باصطلاح گذشتن خرشان از پل (فراخوان تجمعی سران سبز برای 13 آبان 89 ) و نیز آگاهی از فراخوان فعالین ملی برای تظاهرات ضد نژادپرستی (30 مرداد 89 در پی اهانت هواداران ملوان و پرسپولیس)، وبسایتی بزبان تورکی آزربایجانی تحت عنوان «آزادلیغین یاشیل سسی» راه اندازی نمودند. این وبسایت بر خلاف بیانیه ی منتشره در سایت کلمه، ما را نه آذری، بلکه تورک آزربایجانی و زبان ما را تورکی آزربایجانی قلمداد می کند (برای عوامفریبی!) که لینک زیر گویای همه چیز است و متنی که بر خلاف متن باصطلاح آذری سایت کلمه، به تورکی اصیل نگارش شده :
http://
عجیبا و غریبا! قضاوت در مورد این سیاست مکارانه و دورویی فعالین سبز را بر عهده ی شما می گذارم!!
در اینجا لینک وبسایت آزادلیغین یاشیل سسی که گویا جهت انعکاس اخبار آزربایجان جنوبی ولی در عمل انعکاس اخبار ملی بطور جهتدار و انعکاس و تبلیغ اخبار و بیانیه های جریانات مرکزگرا ایجاد شده را می آوریم :
http://
/
در صفحه ی اول این وبسایت عکس میدان آزادی را مشاهده می نماییم که ارتباطی با جغرافیای آزربایجان ندارد و این عکس نمود این است که جنبش سبز تنها مربوط به تهران و خیزش مردم تهران است که در اینجا خبری از قیام ملت تورک در 1 خراد و تصاویر آن و نیز ارک قالاسی (نماد مقاومت ملی تورکها) نیست. این عکس گویای همه چیز است و آن اینکه آزربایجان نه برای حق خویش بلکه بایستی برای نجات تهران و خواسته های ملت فارس و سران سبز به پا خیزد و همه ی جریانات ملی در آزربایجان در داخل جنبش سبز این عالی جنابان حل و محو گردد! در داخل این عکس نیز شعاری به زبان کوردی نوشته شده است!
گویا آزربایجان دارای دو اتنیک تورک و کورد است! اگر بدقت این وبسایت را بررسی نماییم متوجه خواهیم شد که اولین متن منتشر شده در آن به تاریخ 89.5.19 یعنی تقریبا 11 روز مانده به اعتراضات ضد نژادپرستی در آزربایجان و حدودا 3 ماه مانده به تجمعات 13 آبان در پی فراخوان سران جنبش سبز است (قضاوت را بعهده ی شما می سپارم!). آخرین متن ارسال شده و آخرین بروزرسانی در این وبسایت نیز حدودا 10 آبان 89 می باشد! یعنی وقتی خرشان از پل گذشت، نیازی به آپدیت سایت نداشتند!! باز هم قضاوت را به عهده ی خوانندگان عزیز می سپارم. ورژن اصلی این سایت «ندای سبز آزادی» به آدرس زیر می باشد که لحظه لحظه آپدیت می گردد :
http://
در این لینک قبلا در قسمت بالای سایت پنج منوی تغییر زبان (تورکجه-عربی-English-Franç
2. مرحله ی پسیو بودن : در این مرحله جنبش سبز که ایزوله شده و عملا قدرت مانور زیادی در محیط مجازی و حقیقی ندارد، یکی دو بار بیانیه هایی کلی در باب حقوق باصطلاح اقوام و زبان مادری شان می دهد که باز بدلیل ماهیت فریبکارانه ی نفس عمل شان با بی تفاوتی و سردی فعالین ملل غیر فارس مواجه
می گردد. بدنبال فراخوان فعالین ملی آزربایجان جهت برگزاری اجتماعات در روز 13 فروردین جهت اعتراض به خشکاندن عمدی دریاچه ی اورمیه، سایتهای موسوم به جنبش سبز (خصوصا همین سایت کلمه و جرس) مثل طبق همیشگی سکوت اختیار می کنند. پس از یک هفته از اعتراضات 13 فروردین در آزربایجان و انعکاس وسیع آن در جهان، سران جنبش سبز برای اینکه از غافله عقب نمانند اخبار مختصری در این مورد نوشته و به آن بسنده می نمایند. با اوجگیری اعراضات گسترده در شهرهای مختلف آزربایجان نسبت به خشک شدن دریاچه ی اورمیه در شهریور ماه امسال، در حالیکه حتی تیتر مهم بسیاری از سایتهای اوپوزیسیون ضد تورک را تشکیل می داد، حدودا 5 روز توسط سایتهای موسوم به جنبش سبز بایکوت و سانسور شد و این امر حتی موجب اعتراض بعضی فعالین جنبش سبز به بایکوت اخبار آزربایجان توسط سران سبز شد که بلاخره در یک عقبنشینی تاکتیکی مجبور به درج اخبار جسته گریخته ای از آن شدند و بیانیه ای توسط امیر حسین ارجمند در خصوص حمایت (ظاهری) از اعتراضات بحق تورکها داده شد. ولی این بیانیه ساعت و زمان مشخصی جهت اعتراضات و تجمعات در حمایت از آزربایجانی ها در شهرهای فارس نشین ارائه نکرده بود! (چون مطابقتی با منافع سران سبز نداشت). حتی برعکس، فعالین مستقل جنبش سبز دو فراخوان در مورد حمایت از دریاچه ی اورمیه داده بودند که در یکی از آن که روز موعودش بازی دو تیم تیراختور و استقلال بود، تماشاگران باصطلاح سبز استقلال توهین های بیشماری نثار تورکها کردند و در چند مورد به ضرب و شتم تورکها نیز پرداهتند! این مرحله مهمترین مرحله از جداسازی افراد ساده دلی از تورکها که هنوز به جنبش سبز دل بسته بودند شد. تناقض ها و ریاکاری های سران سبز حتی موجب بیداری بیشتری از بخواب رفته هایمان شد و افراد بیشتری حقانیت حرکت ملی آزربایجان را مشاهده و مجذوب آن گشتند.
و اما در مورد « متن آذری فراخوان شورای هماهنگی راه سبز برای راه پیمایی ۲۵ بهمن» این متن دارای چند مشکل اساسی است. یکی اینکه تورکهای آذربایجان خود را نه آذری (من درآوردی و اولین جرقه برای آسیمیلاسیون و مشکلات دیگر) بلکه تورک می دانند و حتی فارس ها نیز ما را به اسم تاریخی خود یعنی تورک خطاب می کنند که ریشه در حافظه ی تاریخی دارد. آذربایجانی ها بشدت از واژه ی جعلی و استعماری آذری نفرت دارند و این مساله نشانگر جمود فکری و ادامه ی دشمن تراشی با هویت ملی تورک هاست. مشکل دوم قوم خطاب کردن ملل ساکن در ایران و تنزل دادن هویت و کرامت ملیت آنها به واژه ی تحقیرآمیز قوم است
لفظ قوم برای اجتماعات چند صد الی ۵۰ هزار نفری که فاقد سرزمین پیوسته و جای ثابت باشد، بکار می رود. بنابراین حقوق قومی نیز مسلما هیچ سنخیتی با حقوق ملی ملل غیر فارس ندارد و مخاطب آن گروه های قومی ارمنی، آشوری، گرجی و ... ساکن در کشور باصطلاح ایران می باشد که فاقد سرزمین ملی می باشند. مشکل سوم مبهم بودن مطالبات ملل غیر فارس در این بیانیه است که مسلما نشانگر نادیده گرفتن جنبش های ملی و عدم برسمیت شناختن و عدم تعامل با گروه های ملی توسط سران سبز است.
نتیجه گیری کلی از دو پروسه ی بالا سران جنبش سبز چنین تصور می نمایند که مشکلات اقتصادی (که نسبت به سال 88 بیشتر شده و نارضایتی ها را افزایش داده) موجب پیوستن طبقات پایین جامعه (که اکثرا از میان ملیتهای فارس هستند) به جنبش سبز خواهد شد و دیگر نیاز چندانی نسبت به تعریف از خود، تعریف از ملل غیر فارس و تعامل با فعالان ملی آنها و نیز تعریف و تمجدید ظاهری از ملل غیر فارس ندارند و همانند
سال گذشته نیاز چندانی به تورک آزربایجان خطاب کردن (در سایت آزادلیغین یاشیل سسی) نیست. غافل از اینکه نارضایتی در آزربایجان و سایر مناطق ملی نه یک جنبش صنفی بلکه حرکتی ملی و دربرگیرنده ی حرکتهای دموکراتیک، برابری طلبانه، طبقاتی ... است. خصوصیتی که جنبش سبز فاقد آن است و بظاهر تنها لفظ دموکراتیک آنرا یدک می کشد و عدم وجود ویژگی های طبقاتی و جنسیتی در آن سبب منفعل و تحلیل رفتن آن در جامعه ی فارسی زبان و همچنین عدم وجود ویژگی های تعاونی و سازش پذیری و عدم پذیرش اصل اتنوکراسی و ارجحیت و مقدم بودن آن بر دموکراسی، انحصارطلبی توام با ناسیونالیست افراطی ایرانگرا (فارسگرا) موجب بی تفاوتی ملل غیر فارس بدان شده است.
تمامی این رویدادها نشانگر عدم اصلاح پذیری سران سبز و ریاکار بودن آنهاست. بنابراین ملل غیر فارس، امروزه بیشتر از هر زمان دیگر نیازمند نزدیکی و تعامل با همدیگر بوده و بایستی در جبهه ای واحد و بطور هماهنگ دامنه ی مبارزات ملی جهت حق تعیین سرنوشت و برچیدن امپراطوری ویرانگر ایران و استقرار حکومت ملی در کشور مستقل خود را افزایش دهند. برگزاری سمینارها و نشستهای گوناگون تشکیلات های ملل غیر فارس جهت وحدت هرچه بیشتر حول احقاق حقوق ملی موجب تقویت مبارزات ملی همراستا و عقبنشینی اوپوزیسیون فارس خواهد شد. فعالین ملل غیر فارس بایستی در مقابل اوپوزیسیون قسم خورده ی فارس که اخیرا در کلن و استکهلم بر علیه ملیتهای فارس که گویی از نمایندگان ملل غیر فارس نیز دعوت بعمل آورده بودند و در عمل بیانیه در مورد اینکه فارسی زبان رسمی و مشترک ایرانیان بوده و بایستی استقلال و تمامیت ارضی ایران خط قرمزمان باشد داده بودند، باید جبهه و موضعی واحد تشکیل داده و اینگونه خود را بعنوان یگانه آلترناتیو قدرتمند که قادر به اورگانیزاسیون و برچیدن فاشیست و راسیست است بهم در داخل و هم در دنیا تقدیم نمایند. غیر از این روش، راهکار دیگری وجود ندارد و در صورت تعلل در آن، فرصت سوخته و بایستی در آینده شاهد استمرار راسیست و استعمارگر فارس در ایران حتی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی بود.
زنده باد استقلال ملی ملل غیر فارس
بونا اینانیرام کی یوزده یوز گله جک بیزیمدیر
Oğuz Xan Oğlu / Təbriz / 12.2.2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر