۱۳۹۱ شهریور ۶, دوشنبه

مرگ زبانها و نوع نگرش به زبان ترکی از دیروز تا امروز

اومود اورمولو
بنا به بسیاری از تحقیقات امروزه در دنیا نزدیک به 7 هزار زبان موجود می باشد. البته رقم فوق قطعی نیست، عدم قطعیت آمار نیز متاثر از تفاوت نظر بین محققین و زبان شناسان جهانی در متمایز نمودن "لهجه" و "زبان" می باشد. بر اساس نظر بسیاری از زبان شناسان لهجه های متفاوت تشکیل زبانی متفاوت را می دهند، در حالیکه بعضی دیگر از زبانشناسان این نظریه را رد می کنند.
مثالی از موقعیت کشورهای اسکاندیناوی می آورم: زبانهای سوئد، نروژ و دانمارک در نظر بعضی از زبان شناسان به عنوان یک زبان تقدیم می گردند ولی به نظر بسیاری از زبانشناسان به عنوان 3 زبان مختلف معرفی می شوند.
در عین این تفاوت نگرش ها حقیقتهائی نیز توسط تمامی زبان شناسان جهان مطرح می گردد و آن هم مرگ بسیاری از زبانهاست. بر اساس تحقیقات علمی که از سوی سازمان یونسکو صورت گرفته است از هر 10 زبان 9 زبان تا 100 سال پیش رو تماماً به فراموشی سپرده خواهد شده و به نوعی دچار مرگ زبانی خواهند گشت ، این رقم به صورت عددی برابر با 5 هزار و 400 زبان میباشد.
در سال 1994 کتابی با نام Atlas of the World's Languages in danger که در برگیرنده اطلس زبانی ملل دنیا می باشد توسط Christopher Moseley و همکارش در 374 صفحه و 113 نقشه منتشر گردید که کتاب فوق تاکنون یکی از مهمترین و قابل استناد ترین منابع زبانی در دنیا می باشد. در کتاب مذکور بحث زبانهای در خطر مرگ به صورت علمی و با توجه به آمار مورد بحث قرار گرفته اند.
امروزه 497 زبان در خطر مرگ فوری اند، اکثر این زبانان دارای متکلمین زیر 50 نفر می باشند. نکته جالب توجه در مرگ زبانی مختص به وسعت جغرافیائی نمی باشد، برای مثال در پاپوآ گینه نو (Papua New Guinea) که در ابعادی به مانند کشور دانمارک واقع شده مردم موجود در این کشور در حال تکلم به 830 زبان مختلف می باشند. 
در حقیقت مرگ زبانی مرگ اجتماع و مرگ فرهنگی تلقی می گردد، بسیاری از زبانها به علت وجود در سیستم هائی که در موقعیت زبان مغلوب قرار داشته و توسط زبان غالب پس زده شده و از گزند انواع سیاست های آسیمیلاسیون در امان نبوده اند دچار مرگ زبانی می گردند. مرگ زبانی بستگی به تعدد انسانهای متکلم به یک زبانی بستگی ندارد بلکه میلیونها انسان متکلم به یک زبان زمانی که قادر به آفرینش ادبیات (نظم و نثر)، فولکلور، آثار هنری و ...در زبان مادری خود نباشند به قولی آن زبان در حال خطر مرگ زبانی بوده و در آینده ای بسیار نزدیک دچار مرگ زبانی خواهد شد. 
انسانها و اجتماعات تنها با ابزار زبان می توانند به بیان آلام، شادی ها، احساسات، عواطف، آداب و ...خویش پرداخته و به انسان و یا جامعه ای دیگر منتقل سازند. افسانه ها، حکایت ها، مجالس، داستان، طرز و شیوه صحبت کردن، احوال پرسی روزانه، بحث ها، شادی، طرز سخن با کودکان، رفتارها، احساسات و .. تنها و تنها در سایه زبان معنا می یابند. مرگ یک زبان در حقیقت مرگ تمامی موارد مذکور به همراه مرگ فرهنگ و مرگ علم را در بر می گیرد. مرگ یک زبان یعنی فراموشی و از دست دادن یافته ها دیروز ... 
علت افزایش مرگ های زبانی مشخص می باشد ولی متاسفانه هیچ سازمان جهانی در این مورد قدم هائی را برنمی دارد. تنها در بعضی از کشورهای توسعه یافته با استانداردهای بالای دمکراسی به مانند کانادا برای حفظ زبانهائی به مانند اسکیموها و .. قدم هائی برداشته شده است.
جلوگیری از مرگ یک زبان بی شک وظیفه انسانی تمامی ماست. باید سکوت را شکسته و در برابر سیاست های آسیمیلاسیون زبانی بایستیم چون در غیرانیصورت با سکوت خود شریک در این جنایت علیه بشریت شده ایم. 
متاسفانه در ایران نیز پس از سقوط سلسله قاجار زبان ترکی مورد هجمه شدید سیاست های آسیمیلاسیونی زبانی واقع شده است، به طوریکه طی دوره هائی حتی سخن گفتن به زبان ترکی در مدارس ممنوع بوده و دانش آموزان با تکلم کلمات ترکی مجبور به پرداخت جریمه می گشتند، بسیاری از روشنفکران آن دوره برای ریشه کن کردن زبان ترکی مسائلی را ابراز می کرده اند که شاید مروری کوتاه بر این تفکرات خالی از لطف نباشد:
برای مثال جواد شيخ الاسلامی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در جائی از کتاب خود چنین می نویسد:
"برای فارسی کردن مردم آذربایجان باید کودکان خردسال ترك را از مادر و خانواده شان دور کرد و به خانواده های فارسی در شهرستان های فارسی زبان سپرد، تا بعد از بزرگ شدن به زبان فارسی صحبت کنند.... بايد تمام کارمندان ترک را از استانهاي ترک زبان به مناطق فارس فرستاده و به جايشان کارمندان فارسي زبان را به آزربايجان بياورند".
حتی در دوره ای کار به جائی رسیده بود که بسیاری از روشنفکران مرکزگرا کمر همت برای از بین بردن زبان ترکی بسته بودند، برای مثال تقی آرانی در مقاله آزربایجان یا یک مسائله مماتی و حیاتی برای ایران چنین می نویسد:
بايد افراد خيرانديش ايرانی فداكاری نموده و براي از بين بردن زبان تركی و رايج كردن زبان فارسی در آزربايجان بكوشند. مخصوصا وزارت معارف بايد عده زيادی معلم فارسی زبان بدان نواحی فرستاده، كتب و رساله ها و روزنامجات مجانی و ارزان در آنجا انتشار دهد و خود جوانان آذربايجانی بايد جانفشانی كرده، متعهد شوند تـا ميتوانند زبان تركی تكلم نكرده، به وسيله تبليغات عاقبت وخيم آن را در مغز هر ايرانی جايگير كنند”!
یا در نشریه پرچم چاپ شده در سالهای 1321-1322  به چنین جملاتی برمی خوریم:
"این آرزوی ایرانیانست، آرزوی همگی ماست. ما این را به یاری خدا از پیش خواهیم برد و همه زبانها را جز فارسی از میان خواهیم برداشت. من که در اینجا ایستاده ام زبان مادرزادی من ترکی بوده ولی همه می دانند که چه کوشش هایی به کار می برم که آن زبان از ایران برافتد. ترکی برافتد، عربی برافتد، آسوری برافتد، ارمنی برافتد، کردی برافتد. ارمنیان اگر از مایند باید با زبان ما درس خوانند و سخن گویند".
و هزاران مورد دیگر این چنینی که ناشی از نوع نگاه و برخورد حکام و دولت ایران با زبان ترکی می باشد. آیا وضعیت زبان ترکی از آن زمان تا به اکنون دچار تغییر شده؟ 
متاسفانه موقعیت زبان ترکی از آن سالها تا به اکنون دچار هیچ تغییری نگشته است، در قانون اساسی فعلی ایران تنها زبان رسمی زبان فارسی ذکر گردیده دریغ از کوچکترین حق و موقعیتی برای زبان ترکی. در کنار قانون اساسی فعلی جمهوری اسلامی ایران سخنان مسئولین و ارگانهای دولتی نیز موید تکرار همان روند تاریخی تحت لوائی دیگر می باشد، برای مثال متن زیر از مصوبه های مجمع تشخیص مصلحت نظام می باشد:
"زبان و خط فارسی محور اصلی وحدت و همبستگی ملی است و تقويت آنها از مبانی اصلی سياست های كلی نظام است"
 (از مصوبه هاي مجمع تشخيص مصلحت نظام به نامهای "سياستهای‌ كلي‌ نظام‌ در بخش‌ اقوام‌ و مذاهب" مصوب ٠٢/١١/١٣٧٨ و "سياست‌های كلی نظام در خصوص وحدت و همبستگی ملی" مصوب ١٥/١١/١٣٨٤)   
یا "شواری عالی امنیت ملی ایران" زبان ترکی را چنین وصف می کند:
بهتر است در ايران زبان آذربايجانيها به عنوان زبان معنوی آنها تلقی گردد نه زبان رسمی و مادری آنها. سوءاستفاده از مساله قوميت ها برای كشور از لحاظ امنيت ملی قابل تحمل نيست و ‌شورای عالی امنيت ملی اجازه نخواهد داد كه كسانی بخواهند با اين مسايل بازی كنند".
و یا آقای رفسنجانی موقعیت زبان فارسی را چنین وصف کرده اند:
"ما بايد خيلی اهميت بدهيم به فارسی. فارسی بسيار زبان نيرومند است. فارسی ريشه دارتر از عربی است. فارسی زبان تمدن دنيا بوده است، فارسی مقدمه زبان عربی است. ..... ما بخصوص الان زبان فارسی بايد برايمان اهميت داشته باشد."
و برای خاتمه از سخنان محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران مثالی را ذکر می کنم:
"زبان فارسی مترادف با ايران و فرهنگ ايران، و رمز هويت ملی و همبستگی مردمان ايران است. شما بايد ارتباطتان را با ايران و فرهنگ ايران و زبان فارسی حفظ كنيد... زبان فارسی حامل متعالی‌ترين ادبيات انسانی است و بايد تقويت شود. رمز جاودانگی، هويت ملی و همبستگی ما، زبان فارسی است. بايد به نقطه‌ای برسيم كه تعصب فارسی به افتخار عمومی تبديل شود".
همانطور که دیده می شود سطرهای کوتاه فوق گویای نوع نگرش و وضعیت گذشته و حال زبان ترکی اند، حال باید پرسید آیا واقعا ًزبان ترکی مسئله ای امنیتی می باشد که رسمی و سراسری شدنش سبب تجزیه ایران خواهد شد یا کتمان، تحقیر و نادیده گرفتنش سبب تجزیه ایران؟ آیا زبان فارسی عامل ایجاد پیوند بین ملل ساکن ایران بوده و یا عامل نفاق، برتری زبانی، مرگ زبانهای غیرفارس، مرگ فرهنگ ملل غیرفارس و ..؟ 
زبان ترکی از گذشته تا به امروز با این نگرش تماماً سرکوب شده و از بسیاری منظر زبانشناسی دچار بیماریهای متعددی به مانند کمبود کلمات برای ادای کلمات بیگانه، کاهش و یا نبود آثار چشم گیری نظم و نثر، نابودی و فراموشی بسیاری از کلمات قدیمی زبان ترکی، بیگانگی نسل جدید با زبان ترکی و ... همگی نشان از وضعیت بغرنج زبان ترکی می باشد که زنگ های مرگ زبانی را به صدا درآورده اند، مرگ زبانها همانطور که در متن علمی فو نیز ذکر شده به تعداد متکلمین بستگی ندارد بلکه نشئت گرفته از عدم کاربرد زبانی در تمامی وجوهات زندگی یک اجتماع می باشد.   
جهان در حال تغییر می باشد و این تغییر به خاورمیانه نیز رسیده اگر ملت حاکم دیر بجنبد خواسته های به حق ملت ترک و دیگر ملل غیرفارس وارد کوچه ای خواهد شد که دیگر راه بازگشتی نخواهند داشت. 
منبع:اورمیه نیوز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر