قوميتگرائي افراطي فارسي و مراسم كتابسوزي
قوميتگرائي افراطي فارسي و مراسم كتابسوزيمئهران باهارلي
سؤزوموز
آئينهاي كتابسوزي در تاريخ
کتاب سوزی نابود كردن کتاب و یا دیگر مکتوبات به وسیله آتش است. این عمل معمولا به طور علنی و در حين مراسم و يا آئينهاي خاصي انجام میشود و عموما دارای انگیزههای سیاسی، دینی و اخلاقی است. از برجسته ترين نمونه هاي كتابسوزي در تاريخ، سوزانيدن مكتوبات دين موسوي و کتابهای یهودیان در اروپاي قرون وسطي توسط كليسا و سپس در قرن بيستم توسط نازيهاست. در اروپا اين امر اول بار به وسیله پاپ جرج نهم آغاز شد و بعدها به وسیله پاپهای بعدی ادامه پیدا کرد، زيرا کلیسا و دولتهاي مسیحی كتب موسوي و بويژه تلمود را کتبي منفور و توهینآمیز به تعليمات مسیح میدانستند. در تاریخ جدید اروپا، کتابسوزان شب ۱۱ مه ۱۹٣٣ در برلين توسط نازیهای آلمان نيز كتب موسوي-يهودي را هدف قرار داده بود.
كوره هاي كتابسوزي در كشور آفريقاي جنوبي نمونه ديگري مربوط به دوران معاصر است. از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۱ میلادی، هزاران جلد کتاب و سایر مکتوبات در موضوعات مختلفی مانند سیاست، ادبیات کلاسیک و مسائل قومی از کتابخانههای عمومی و خصوصی آفریقای جنوبی جمع آوری و در کوره های کتابسوزی سوزانده شده اند. از آخرين نمونه هاي كتابسوزي در سالهاي اخير، سوزانيدن کتابها در افغانستان توسط نیروهای پشتون طالبان و تخريب و آتش زدن كتابخانه ملي سارايوو در بوسني بدست نيروهاي صرب را مي توان نام برد.
قوميتگرائي افراطي فارسي و مراسم كتابسوزي: جشن كتاب سوزان كسروي و پاكدينان
دو نمونه برجسته كتابسوزي ثبت شده در تاريخ معاصر ايران، محصول قوميتگرائي افراطي فارسي و در ارتباط با ايدئولوژيهاي نژادپرستانه پان ايرانيسم، آريائيگري و ايرانزمين پرستي بوده اند.
نخستين كتابسوزي در تاريخ جديد ايران با نام احمد کسروی پيوند خورده است. وي پان ايرانيست و هواخواه ناسيوناليسم افراطي فارسي بود. كسروي و برخی از پیروان و هم باوران پاكدين وي در شب اول ماه دی دور هم جمع ميشدند و کتابهایی که به نظرشان باعث عقب افتادگی ایران از کشورهای پیشرفته آنزمان بود (آثار مولوي، حافظ، سنايي، عطار، امام محمد غزالي، رازي، ابولخير، سهروردي و ...) و يا كتب دعا و كتابهائي كه به گمان آنها به خرافات دامن میزد (مفاتيح الجنان و جامع الدعوات و ...) را در آتش مي انداختند و اين مراسم سوزانيدن كتابها را جشن كتاب سوزان ميگفتند. كسروي خود در اين باره ميگويد: "چون ديديم سرچشمه گمراهها و نادانيها كتاب است، اين است كه داستان كتاب سوزان پيش آمده است. جشن كتابسوزان در يكم دي ماه است و يك دسته سوزانيدن مفاتيح الجنان و جامع الدعوات و مانند اينها را دستاويز گرفته و هوچيگري راه انداختند. .... قرآن هر زمان كه دستاويز بدآموزان و گمراه كنندگان گرديد، بايد از هر راهي قرآن را از دست آنان گرفت، گرچه به نابود گردانيدن آن باشد". جشن كتاب سوزان كسروي و ياران وي، عملي دولتي نبود.
سوزانيدن كتابهاي تركي توسط دولت پهلوی: كتابسوزي ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربايجان (دسامبر ١٩٤٦)
دومين نمونه كتابسوزي در ايران، سوزانيدن كتابهاي تركي توسط دولت پهلوی در آزربايجان به تاريخ ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ است. اين كتابسوزي را مي بايد در بستر جنايات وقوع يافته در حين و پس از اشغال سرزمين آزربايجان توسط ارتش ايران بررسي نمود. به عبارت ديگر كتابسوزي و يا نسل كشي فرهنگي تاريخ ٢٦ آذر، متمم نسل كشي فيزيكي۲۱ اذر بود. در اين حوادث دهها هزار تن ترك و آزربايجاني از سوي ارتش اشغالگر شاهنشاهي و نيروهاي دولتي به قتل رسيدند. اين، يك كشتار جمعي انتقامجويانه و بنا به برخي از صاحبنظران يك نسل كشي سيستماتيك انجام گرفته توسط دولت ايران بود. در حين اين رويداد فاجعه بار، دولت ايران، ارتش، ديگر نيروهاي طرفدار دولت و دسته جات مسلح مرتكب چندين جنايت عليه بشريت (جنايت بر عليه مردم غيرنظامي، سياست امحاء، مجبور كردن به مهاجرت و آوارگي، شكنجه، تجاوز به عنف، ...) و جنايات جنگي متعدد (هجوم هدفمند به غيرنظاميان، تاراج و يغما و غارت، تخريب و ويران نمودن خانه و محل کسب...) شده اند.
سوزاندن كتابهاي تركي پس از کشتارهاي سياه روز ٢١ آذر ماه آغاز گرديد. در ۲۶ آذر۱۳۲۵ چند روز پس از اشغال آزربايجان توسط ارتش شاهنشاهي ايران و فروپاشی حکومت ملي آزربايجان به رياست دولتمرد ترك پیشه وری، تمام كتب، نشريات و ساير مكتوبات ترکی جمع آوری و در طي مراسمهائي در چند نقطه شهر تبريز و ديگر شهرهاي آزربايجان صرفا بدین بهانه كه به زبان تركي نوشته شده اند به آتش كشيده شد. عاملان اين كتاب سوزي، همان ماموران دولت ايران و ارتش غالب و اشغالگر بودند كه ٥ روز قبل به دستور تهران و بعد از سركوب حكومت ملي آزربايجان در طي يك روز بيش از دوازده هزار تن ترك را قتل عام كرده و در شهرهای آزربايجان سیل خون به راه انداخته بودند. فرمان اجراي اين اقدامات مستقيما از جانب دولت ايران و تهران صادر شده است.
سوزانيدن كتب تركي همزمان با تبريز، در چند شهر ديگر آزربايجان نيز به وقوع پيوست. در شهر تبريز، كتابسوزي در چندين نقطه از جمله میدان ساعت و ميدان شهرداري تبريز؛ دانشسراي اين شهر و در بسياري از مدارس انجام شد. به گفته شاهدان عيني که برخي از آنها اکنون نيز در قید حیات اند كودكان و دانش آموزان دبستاني را به صف كرده و آنها را مجبور مي کردند تا جهت کسب اجازه براي ادامه تحصيل، با تشکیل صفهای متعدد منتهی به تلهاي آتش، کتابهاي درسي دریافتی خود از مدارس را که به زبان تركي بودند و مخصوصا كتاب درسي "آناديلي" (زبان مادري) را "زنده باد شاه" گويان و با دست خود در آتش اندازند. بسیاری از کودکان به دلیل امتناع از به آتش انداختن كتب درسي خود به شدت مضروب گرديدند و یا آتش در کف دستانشان گذاشته شد.
اين كتابسوزي در آنچنان مقياس وسيعي انجام گرفت كه ستونهای غلیظ دود ناشی از سوزانيدن كتب و مكتوبات تركي برای ساعتها از همه جای اين شهر بزرگ قابل رویت بود. در همان روز در میدان دانشسرای تبریز تعدادي از جوانان ترك به دار آویخته و بنا بر برخي از ادعاها چند معلم زنده زنده در آتش افكنده شدند. در شهرهاي تبریز، اورمو، زنجان و اردبیل و ... منازل بسياري از روشنفکران و مبارزان به دلیل مخالفت با تحویل کتابهای ترکی همراه با اعضای خانواده هایشان به آتش کشیده شد. در تبريز همزمان با فاجعه كتابسوزي، دانشگاه تازه تاسيس شده آزربايجان از سوي نيروهاي اشغال تخريب گرديد.
جشن كتابسوزان پس از ٢٦ آذر نيز به مدت چندين روز ادامه يافت و كم كم علاوه بر كتابهاي درسي مدارس، شامل كتب غيردرسي نيز شد. دولت ايران، تنها به سوزاندن كتابهاي درسي تركي اكتفا نكرد و به انهدام كليه آثار مكتوب آزربايجاني و تركي، و هر آنچه نشاني از زبان و فرهنگ و تاريخ تركي داشت نيز پرداخت. نيروهاي دولتي ايران و ارتش اشغالگر صدها هزار جلد کتاب چاپي و خطي و نشريات، اعلاميه ها، رسالهها و اسناد، اسكناسها و سایر مکتوبات نگاشته و طبع شده به زبان ترکی و سپس كتابهائي كه به گفته مقامات كمونيستي بوده اند را از دفاتر ادارات، کتابخانه ها، دانشگاه ها، مدارس، و حتي کیف دانش اموزان و طاقچه خانه ها جمع اوری نموده و سوزاندند. حال آنكه اكثر كتب گويا كمونيستي، مندرجه اي جز ادبيات شفاهي آزربايجان و اشعار كودكانه تركي نداشتند. در پي اشغال آزربايجان، دولت ايران به منظور ريشه كن كردن تركي مكتوب، چاپخانه هاي تركي را نيز مهر و موم كرد؛ آموزش و تحصيل به زبان تركي در مدارس را ممنوع اعلام نمود؛ با دستورالعملهائي كه براي ادارات و مدارس آزربايجان صادر كرد، تحصيل به زبان ملتي ديگر يعني زبان بيگانه فارسي در آزربايجان را اجباري دانست و بلافاصله كتابهاي درسي جديد را كه به فارسي تهراني تدوين شده بود، جايگزين كتب تركي گردانيد.
آرزوهاي بر باد رفته
اين رویداد زشت و تلخ، تلاشي بود مايوسانه از سوي دولت فارسگراي ايران، براي آنكه هیچ نوشته و سندی از زمان حکومت ملی و مخصوصا به زبان ترکی و برای نسل های اینده ملت ترك باقی نماند. هدف اوليه، از بین بردن نشانه های هویت مستقل و زدودن اين برهه غرور آفرين و افتخارآميز از حافظه تاريخي ملت ترك و مردم آزربايجان بود. جشن كتابسوزان دولت و ارتش ايران در آزربايجان، يكي از عاجزانه ترين اقدامات اين دولت در راستاي گسست فرهنگي ملت ترك و مردم آزربايجان از خويشتن خويش بود. هدف ديگر، انهدام میراث مكتوب تركي ملت ترك و وطن آزربايجاني بود. انهدام كتابهاي درسي دانش آموزان مدارس آزربايجان در آن روز، از اساسيترين اقدامات دولت ايران در راستاي آزربايجان ستيزي و تركي زدائي بود. دشمني دولت پهلوي با تركي مكتوب آنچنان بود كه تا سالها بعد از آن رويداد نيز پيدا شدن كتابي تركي در خانه يك شخص و يا كتابفروشي، منجر به گرفتاري و تعقيب و آزار و تحمل مصائب بسيار صاحب وي از سوي ساواك، پليس امنيتیي و مخفي رژيم پهلوي مي گرديد. در مقياسي بزرگتر، سوزانيدن كتب تركي توسط دولت ايران اقدامي كودكانه به منظور هموار كردن راه فارسسازي ملت ترك و آزربايجان و ايجاد فرهنگ يكسان فارسي در سراسر ايران بود كه پيشتر با تاسيس فرهنگستان زبان فارسي آغاز گرديده بود و اكنون با جشن كتاب سوزان ٢٦ آذر ١٣٢٥ به اوج خود مي رسيد.
در پي تسلط مجدد دولت ايران بر آزربايجان، سردمداران دولت پهلوي، تمام توان خود را براي از بين بردن مظاهر تركيت مردم آزربايجان به كار گرفتند. از آن تاريخ تاكنون، دولت ايران بدون وقفه و با انجام اقدامات بي شمار به ظاهر فرهنگي، تحت عنوان سوادآموزي، سپاه دانش، پيكار با بيسوادي، مدارس عشايري، نهضت سوادآموزي و ...، حركت تركستيزي خود و فارس سازي سيستماتيك آزربايجان و ملت ترك را شدت و وسعت بخشيده است. اكنون نيز يعني بيش از ٦٥ سال پس از آن كتابسوزي، جمهوري اسلامي ايران با همان انگيزه ي بي سرانجام، به شدت ممنوعيت غيرانساني و سبعانه تعليم و تعلم به زبان تركي براي تركان در ايران و آزربايجان جنوبي را اعمال مي كند.
پس از گذشت ٦٥ سال، دولت ايران به هيچكدام از اهداف خود نائل نشده است. اكنون ملت ترك و مردم آزربايجان ٢١ آذر، روز تاسيس حكومت ملي آزربايجان به رهبري جعفر پيشه وري را هر سال، باشكوهتر از سال قبل و تحت نام روز دولتمداري آزربايجان جشن مي گيرند. از آن سوي، سالگرد آن کتابسوزان شرم آور را با نام "كيتاب سونما گونو" برگزار كرده و در آن روز، به یاد هر شهید ترك كه خون وي بر زمين روان شد و هر کتابی که در آتش نفرت نژادپرستان خاکستر گرديد، کتابی تركي را به پیوست یک شاخه گل میخک سرخ به رسم یادبود تقدیم دوستان، آشنایان و نیز همكشوريهاي آزادیخواه می کنند.
داستان هميشگي: بايكوت فارسي و غفلت تركي
يكي از نكات حيرت آور در باره كتابسوزي فوق و كلا جنايات انجام شده حين و پس از اشغال آزربايجان در سال ١٩٤٦، بايكوت و سكوتي است كه در اين باره وجود دارد. تاكنون در باره اين رويداد به تفصيل و دقت سخن گفته نشده است. كلا و بنا به قاعده اي عمومي، نخبگان فرهنگي فارس كه هميشه از كتابسوزان واقعي و يا فرضي عربها در ايران انتقاد مي نمايند، هرگز اشاره اي به كتاب سوزان شاهنشاهي در آزربايجان نمي كنند. افزون بر آن، سوزانيدن كتابهاي تركي توسط نيروهاي دولتي و ارتش ايران در آزربايجان، نه در آن هنگام و نه تا به امروز با كوچكترين اعتراضی از سوی کتابداران و کارمندان کتابخانهها و روشنفكران و ادبا و اهل قلم فارس مواجه نشده است. حتي در بسياري از موارد از حمايت ضمني و آشكار آنها نيز برخوردار گرديده است. عده اي از افراطيون فارس و ماشين تبليغاتي نظام جمهوري اسلامي ايران نيز پا را از اين فراتر گذاشته، خود تركان را متهم به كتابسوزي در آن سالها نموده اند. (به عنوان نمونه مقاله جشن كتاب سوزان فرقه دمكرات در تبریز در شماره ٢١٠ نشريه ميثاق و مقاله اي به همان نام به قلم يلدا رنجبر خراساني، روزنامه جام جم، پنجشبنه، دوم دي ١٣٨٩- http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100894395237)
نكته مهمتر ديگر، غفلت نخبگان و روشنفكران ترك از آشكار كردن و مستند نمودن اين كتابسوزي، كشتارهاي جمعي و يا نسل كشي و ديگر جنايات انجام گرفته شده در حين و پس از اشغال آزربايجان است. براي روشنگري و شكستن بايكوت فارسي موجود در باره اين جنايات، تاكنون هيچ كار قابل ملاحظه علمي از سوي محققين ترك و تشكيلات آزربايجاني انجام داده نشده، حتي يك اثر آكادميك و يا مقاله تحقيقي نيز تاليف نگرديده است. به عنوان نمونه تا به امروز ليستي كامل از هويت دهها هزار مقتول حين اشغال آزربايجان توسط ارتش ايران و حوادث بعد از تهيه نشده است. اگر امروز جهان به واقعيت فاجعه هولوكاست معترف است و در قبال قربانيان آن به احترام سرخم مي كند، بدين سبب است كه نام يك يك بيش از ٥ ميليون قرباني اين فاجعه را، علاوه بر آرشيوها و موزه ها، حتي در اينترنت نيز مي تواند ببيند. بي شك در صورت آشكار كردن جنايات فوق و جزئيات و وهامت ابعاد آنها و قرار دادنشان در معرض افكار عمومي داخلي و خارجي، امكان بي تفاوت ماندن وجدان آگاه جهانيان و حتي خلق فارس در مقابل آنها بسيار غيرمحتمل مي بود. به عبارت ديگر اگر ادعا شود كه مسبب اصلي ناآگاهي موجود در باره جنايات فوق، خود تركها هستند بيراهه نخواهد بود.
به دليل بايكوت فارسي و غفلت تركي، بخش عمدهای از اخباری که در زمینه سوزانيدن كتابهاي تركي توسط نيروهاي دولتي ايران در سال ١٩٤٦در دست میباشد، مربوط به روزنامههایی که در آن دوران منتشر میشدهاند و يا اطلاعات تدوين نشده اي كه برخي از شاهدان زنده آن حوادث نقل مي كنند است. بدين سبب نيز برآورد دقیق تعداد کتابهای تركي منهدم شده در این كتاب سوزي، شهرهائي كه كتاب سوزي در آنها انجام گرفته و موارد ديگر سوزانيدن كتابهاي تركي كه در سالهاي بعد از آن در دوره پهلوي به وقوع پيوسته است، به سادگی امکانپذیر نیست. با اين همه از بررسي دو دسته اطلاعات پراكنده فوق مشخص مي شود كه سوزانيدن مكتوبات تركي در حين و پس از اشغال آزربايجان توسط دولت ايران و ناسيوناليستهاي فارس علاوه بر تبريز در چندين شهر ديگر آزربايجان نيز رخ داده و همچنين سوزانيدن كتب تركي پس از اين حوادث، به طور پیوسته و طی دورههای زمانی منظم، به هر دو صورت علني و پنهاني ادامه يافته است.
انعكاس به آتش كشيدن كتابهاي تركي در چند نوشته
١-واقعيت اين است كه حتي انبوه اسناد مكتوب، در برابر آنچه در ٢٦ آذر ١٣٢٥ در ميدان ساعت تبريز روي داد گنگ و نارسا مينمايد. در آن روز دانشآموزان دبستاني به صف كشانده شدند تا كتاب درسي «آناديلي» (زبان مادري) را «زنده باد شاه» گويان در آتش اندازند. آن جشن كتابسوزان ساعتها و روزها ادامه يافت و كتابهايي در آن سوختند كه جز ادبيات شفاهي آزربايجان و چند اشعار كودكانه چيزي در آنها يافت نميشد. شايد هدف از آن آتشسوزي كه اندكي بعد انبوه كتابهاي غير درسي را نيز در كام خود كشيد، رفع موانع و هموار كردن راه براي ايجاد فرهنگ عمومي بود كه سنگ زيربناي آن در فرهنگستان اول گذاشته شده بود. (پاسخ به یک مقاله . فرقهي دموكرات آزربايجان و داوري يكجانبه. ايواز طه)
٢-زبان تركي به عنوان زبان پرشمارترين قوم ممالك محروسه از دايرهي اين يكسانسازي كه با جشن كتابسوزان آذر ١٣٢٥ (دسامبر ١٩٤٦) به اوج رسيد، بيرون نماند. در نتيجه، محمد فضولي و ديگر شاعران كلاسيك آزربايجاني در گسترهي وسيعي از قزوين تا مغان، و از اورميه تا همدان به «غريبي در وطن» مبدل شدند. (بيگانهاي در وطن. جستاري دربارهي غيبت محمد فضولي از ادبيات معاصر آزربايجان. ايواز طه)
٣-..... آنچه که بر حرمان ترکان آزربايجان در قبال کشتارهاي سياه روز ٢١ اذرماه افزوده است تخريب دانشگاه تبريز و همچنين به آتش کشيده شدن صدها هزار جلد کتاب در رشته هاي مختلف به زبان ترکي آزربايجاني در شهرهاي گوناگون آزربايجان به ويژه تبريز است. اين کتابسوزان شرم آور و بي سابقه در جهان، در روز ٢٦ آذرماه طي مراسمي دردناک در چندين ميدان و خصوصا ميدان دانشسرا ي اين شهر انجام شد. بطوريکه شاهدان عيني مي گويند دانش آموزان را مجبور مي کردند تا جهت کسب اجازه براي ادامه تحصيل، کتابهايي را که به زبان مادريشان نوشته شده است در آتش بيفکنند! اين اقدام طبق قواعد بين المللي بعنوان جنوسايد فرهنگي تلقي مي شود. (مقاله از جشن ملي ٢١ آذرماه سال ١٣٢٤ تا ماتم ملي ٢١ آذرماه سال ١٣٢٥)
٣-..... سوزاندن كتابهاي تركي بعد از سركوب فرقه دمكرات آزربايجان در سال ١٩٤٦ توسط رژيم پهلوي صورت گرفت. اين جنايت، سوزاندن تاريخ و هويت يك ملت از اعمال وحشيانه ساسانيان در آزربايجان هم بدتر بود. ...نمايندگان دولت مركزي به دستور تهران كتابهاي درسي مدارس را جمع كردند و آتش زدند. ..... در آن زمان هيچ دولت و سازماني به اين كشتار و كتابسوزي اعتراضي نكرد حتي سازمانهاي فرهنگي جهان هم ساكت ماندند. مردم آزربايجان كه از همه طرف (چپ و راست) ضربه خورده بودند ميسوختند و جز ساختن چاره اي نداشتند. (تاريخ زبان و لهجه هاي تركي، دكتر جواد هئيت)
٤-من خود بيشتر کتاب هائي را که در آن دوره چاپ شده بود مطالعه کرده ام، حتي سرود ملي فرقه را که در مدارس خوانده مي شد، ولي اثري از ادعاهاي رژيم پهلوي مبني بر کمونيستي بودن آنها پيدا نکردم. در آن دوران کسي نه از چپ و نه از راست به اين کتاب سوزي ها اعتراضي نکرد! من به هنگام برگزاري کنفرانس صلح پاريس در پاريس دانشجو بودم و در آنجا بود که شاعر پرآوازه آزربايجان شمالي صمد وورغون در کنفرانس صلح پاريس شعر معروف خود يانديريلان کيتابلار ( کتاب هاي سوزانده شده) را در اعتراض به آن کتاب سوزي ها در کنفرانس خواند و صداي اعتراض مردم آزربايجان را به اين بي حرمتي نسبت به زبان و فرهنگ و هويت آنان به گوش جهانيان رسانيد. (گفتگو با دكتر جواد هيئت)
يانديريلان كيتابلار ١٩٤٧-Yandırılan Kitablar 1947 (كتابهاي سوزانيده شده)
در آن زمان و در شرايطي كه هيچ دولت و سازمان و شخصيتي، به اين كشتار و كتابسوزي اعتراضي نكردند و حتي سازمانهاي فرهنگي نيز در مقابل آن ساكت ماندند؛ صمد وورغون (١٩٥٦-١٩٠٦) از شعراي جمهوري سوسياليستي آزربايجان در سال ١٣٢٦ سكوت را شكسته و منظومه اي با عنوان يانديريلان كيتابلار در باره این جنایت ضدبشری سرود. او در شعر خود كه آن را در كنگره صلح جهاني پاريس – ١٩٥٢ ضمن نطقي خواند، دولت ايران را افشاء كرده و اعتراض خود را چنين بيان ميكند:
ايران ايرتيجاعچيلاري آزهربايجان ديلينده اولان كيتابلاري وحشيجهسينه يانديريرلار.
İran irticaçıları, Azәrbaycan dilindә olan kitabları vәhşicәsinә yandırırlar
(مرتجعين ايران، كتابهاي آزربايجاني [تركي] را با وحشيت به آتش كشيدند.)
جللاد! سنين قالاق قالاق يانديرديغين كيتابلار
مين كمالين شؤهرهتيدير، مين اورهيين آرزيسي....
بيز كؤچهريك بو دونيادان، اونلار قالير ياديگار.
هر ورهقه نقش اولونموش نئچه اينسان دويقوسو
مين كمالين شؤهرهتيدير، مين اورهيين آرزيسي....
يانديرديغين او كيتابلار آلوولانير.... ياخشي باخ!
او آلوولار شؤعله چكيب شفهق سالير ظولمهته.....
شاعيرلهرين نجيب روحو مزاريندان قالخاراق
آلقيش دئيير عئشقي بؤيوك، بير قهرهمان ميللهته.
او آلوولار شؤعله چكيب شفهق سالير ظولمهته....
جللاد! منيم ديليمدهدير باياتيلار، قوشمالار
دئ!، اونلاري هئچ دويدو مو سنين او داش اورهيين؟
هر گرايلي پردهسينده مين آنانين قلبي وار....
هر شيكستهم اؤولاديدير بير موقهددهس ديلهيين
دئ!، اونلاري هئچ دويدو مو سنين او داش اورهين؟
سؤيله!، سن مي خور باخيرسان منيم شئعير ديليمه؟
قوجا شرقين شؤهرهتيدير فوضولي`نين غزهلي!
سن مي ترك خر دئييرسهن اولوسوما، ائليمه؟
داهيلهره سود وئرميشدير آزهربايجان گؤزهلي....
قوجا شرقين شؤهرهتيدير فوضولي`نين غزهلي!
جللاد! يانيب اود اولسا دا، كوله دؤنمهز آرزيلار،
طبيعهتين آنا قلبي قول دوغماميش اينساني!
هر اورهيين اؤز دونياسي بير سعادهت آرزيلار
قانلار ايله يازيلميشدير هر آزادليق دستاني....
طبيعهتين آنا قلبي قول دوغماميش اينساني!
ازهل باشدان دوشمهنيمدير اوزو موردار قارانليق.....
هر تورپاغين اؤز عئشقي وار، هر ميللهتين اؤز آدي
كاييناتا دهييشمهرهم شؤهرهيمي بير آنليق
منهم اودلار اؤلكهسينين گونهش دونلو اؤولادي!
هر تورپاغين اؤز عئشقي وار، هر ميللهتين اؤز آدي!
نهدير او دار آغاجلاري؟، دئ!، كيملهردير آسيلان؟
اويونجاق مي گلير سنه وطهنيمين حاق سسي؟
دايان!.... دايان!.... اوياق گزير هر اورهكده بير آسلان
بوغازيندان ياپيشاجاق اونون قادير پنجهسي
اويونجاق مي گلير سنه وطهنيمين حاق سسي؟
جللاد! سن مي، دئ!، قيريرسان فداييلهر نسليني؟
ميللهتيمين صاف قانيدير قورد كيمي ايچدييين قان!
زامان گلير... من دويورام اونون آياق سسيني
شهيدلهرين قييام روحو ياپيشاجاق ياخاندان
ميللهتيمين صاف قانيدير قورد كيمي ايچدييين قان!.....
بير ورهقله تاريخلهري، اوتان منيم قارشيمدا!
آنام تومريس كسمهدي مي كئيخوسروو`ون باشيني؟
كوراوغلو`نون، ستتارخان`ين چلهنگي وار باشيمدا
نسيللهريم قويماياجاق داش اوستونده داشيني
آنام تومريس كسمهدي مي كئيخوسروو`ون باشيني؟
سور آتيني، دؤرد نالا چاپ! مئيدان سنيندير .... آنجاق
من گؤرورهم آل گئيينيب گلهن باهار فصليني....
قوجا شرقين گونهشيدير يارانديغيم بو تورپاق
من يئتيرديم آل بايراقلي اينقيلابلار نسليني
من گؤرورهم آل گئيينيب گلهن باهار فصليني!
Cәllad! Sәnin qalaq qalaq yandırdığın kitablar
Min kәmalın şöhrәtidir, min ürәyin arzısı....
Biz köçәrik bu dünyadan, onlar qalır yâdigar
Hәr vәrәqә nәqş olunmuş neçә insan duyqusu
Min kәmalın şöhrәtidir, min ürәyin arzısı....
Yandırdığın o kitabla alovlanır…. yaxşı bax!
O alovlar şö’lә çәkib şәfәq salır zülmәtә….
Şâirlәrin nәcib ruhu mәzarından qalxaraq
Alqış deyir eşqi böyük bir qәhrәman millәtә
O alovlar şö’lә çәkib şәfәq salır zülmәtә….
Cәllad! mәnim dilimdәdir bayatılar, qoşmalar
De, onları heç duydu mu sәnin o daş ürәyin?
Hәr gәraylı pәrdәsindә min ananın qәlbi var….
Hәr şikәstәm övladıdır bir müqәddәs dilәyin
De, onları heç duydu mu sәnin o daş ürәyin?
Söylә, sәn mi xor baxırsan mәnim şeir dilimә?
Qoca Şәrqin şöhrәtidir Fuzuli’nin qәzәli!
Sәn mi Tork-e Xәr deyirsәn ulusuma, elimә?
Dâhilәrә süd vermişdir Azәrbaycan gözәli….
Qoca Şәrqin şöhrәtidir Fuzuli’nin qәzәli!
Cәllad! yanıb od olsa da, külә dönmәz arzılar
Tәbiәtin ana qәlbi qul doğmamış insanı!
Hәr ürәyin öz dünyası bir sәadәt arzılar
Qanlar ilә yazılmışdır hәr âzâdlıq dәstanı….
Tәbiәtin ana qәlbi qul doğmamış insanı!
Əzәl başdan düşmәnimdir üzü murdar qaranlıq….
Hәr torpağın öz eşqi var, hәr millәtin öz adı
Kâinata dәyişmәrәm şöhrәtimi bir anlıq
Mәnәm Odlar Ölkәsinin günәş donlu övladı!
Hәr torpağın öz eşqi var, hәr millәtin öz adı!
Nәdir o dâr ağacları, de, kimlәrdir asılan?
Oyuncaq mı gәlir sәnә vәtәnimin haq sәsi?
Dayan! Dayan! oyaq gәzir hәr ürәkdә bir aslan
Boğazından yapışacaq onun qâdir pәncәsi
Oyuncaq mı gәlir sәnә vәtәnimin haq sәsi?
Cәllad! sәn mi, de, qırırsan Fәdayilәr nәslini?
Millәtimin saf qanıdır qurd kimi içdiyin qan!
Zaman gәlir…. mәn duyuram onun ayaq sәsini
Şәhidlәrin qiyam ruhu yapışacaq yaxandan
Millәtimin saf qanıdır qurd kimi içdiyin qan!
Bir vәrәqlә târixlәri, utan mәnim qarşımda!
Anam Tumris kәsmәdi mi Keyxosrov’un başını?
Koroğlu’nun, Sәttarxan’ın çәlәngi var başımda
Nәsillәrim qoymayacaq daş üstünә daşını
Anam Tumris kәsmәdi mi Keyxosrov’un başını?
Sür atını, dörd nala çap! meydan sәnindir…. ancaq
Mәn görürәm al geyinib gәlәn bahar fәslini….
Qoca Şәrqin günәşidir yarandığım bu torpaq
Mәn yetirdim al bayraqlı inqilablar nәslini
Mәn görürәm al geyinib gәlәn bahar fәslini!
ترجمه فارسي:
جلاد كتابهايي كه تل تل ميسوزاني
شهرت هزار كمال و آرزوي هزار دل است.
ما از اين دنيا كوچ ميكنيم و آنها يادگار ميمانند
در هر ورقش چه احساسهاي انساني نقش بسته است
شهرت هزار كمال و آرزوي هزار دل است
كتابهايي كه ميسوزاني شعله ميكشند، درست نگاه كن!
شعله ها تاريكي را روشن ميسازد
ارواح نجيب شعرا از قبرها برميخيزند
و به ملت قهرماني كه عشق بزرگي دارد آفرين ميگويند
شعله ها تاريكي را روشن ميسازد
جلاد باياتيها و قوشماها در زبان من است
بگو دل سنگت آنها را حيچ احساس كرد؟
در پرده هر گرايلي دل هزار مادر نهفته است
هر شكسته ام فرزند آرزوي مقدسي است
بگو دل سنگت آنها را هيچ احساس كرد؟
بگو ببينم تو به زبان شعر من با حقارت مينگري؟
غزل فضولي شهرت شرق پير است
آيا تو به ايل و ملت من ترك خر ميگويي؟
زيباي آزربايجان به داهيها شير داده است
غزل فضولي شهرت شرق پير است
جلاد آرزوها اگر بسوزند و آتش شوند خاكستر نميشوند
مادر طبيعت انسان را بنده نزاده است
دنياي هر دلي در آرزوي سعادتي است
داستان هر آزادي را با خونها نوشته اند
مادر طبيعت انسان را بنده نزاده است.
تاريكي زشت رو از روز ازل دشمن من است
هر خاكي عشقي و هر ملتي نامي دارد
شهرت خودم را با تمام كاينات عوض نميكنم
منم فرزند آفتاب پوش ديار آتش ها
هر خاكي عشقي مخصوص خود و هر ملتي نامي دارد
آن چوبه هاي دار چيست، بگو چه كساني را به آنها ميآويزند؟
صداي حق وطنم را بازيچه پنداشته اي؟
بايست، آگاه باش، در هر دلي شير آگاهي است
كه پنجه توانايش گلويت را خواهد فشرد
نداي حق وطنم را بازيچه ميپنداري؟
جلاد بگو ببينم تو نسل فدائيان را بر مياندازي؟
خوني كه مانند گرگ ميخوري خون صاف ملت من است
زمان ميرسد، صداي پايش را ميشنوم
روح قيام شهيدان گلويت را خواهد فشرد
خوني كه مانند گرگ ميخوري خون صاف ملت من است
تاريخ را ورق بزن و از من شرم كن
مادرم تومريس مگر سر كيخسرو را نبريد؟
تاج گل كوراوغلو و ستارخان بر سر من است
مادرم تومريس مگر سر كيخسرو را نبريد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر